سایت مرجع دانلود پایان نامه - تحقیق - پروژه



رویکردهای جامعه شناختی در مورد خانواده

 

۲-۷-۱٫ پارسونز

 

پارسونز، یکی از بنیانگذاران اصلی کارکردگرایی معاصر است. به اعتقاد او، در جامعه مسئله ایی به نام انتقال ارزش های اساسی به افراد جامعه وجود دارد. اخلاقیات، ارزش ها و نگرش ها در دیدگاه پارسونز از اهمیت والایی برخوردار است (چلبی،۱۳۷۷: ۴۴) و معتقد است که این ارزش ها هستند که کیفیت عمل رفتار را تعیین می کند و در بقاء نظم سهیم اند. به نظر او در هر جامعه، مجموعه قواعدی وجود دارد که وظایف هر فرد را مشخص می کند که به این مجموعه قواعد، هنجار می گویند. به طور کلی از این دیدگاه می توان نتیجه بگیریم که: هنجارها، نمودهای عملی و تفصیلی اهدافی هستند که توسط ارزش های جامعه مشخص شده اند و نقش بسیار مهمی در برقراری سازش میان اجزاء متعدد نظام دارند و فعالیت حوزه ها را با همدیگر پیوند می دهند (ترنر،۱۳۷۳: ۵).

 

از نظر پارسونز خانواده دو کارکرد اصلی دارد: یکی اجتماعی شدن اولیه[۱]، فرایندی است که کودکان هنجارهای فرهنگی جامعه ای را می آموزند که در آن به دنیا آمده اند. و خانواده مهمترین بستر رشد و نمو شخصیت انسان است. و دیگری تثبیت شخصیت[۲]، منظور نقشی است که خانواده در کمک و حمایت عاطفی از بزرگسالان بر عهده دارد. ازدواج بین مردان و ن بالغ قرار و مداری است که از طریق آن شخصیت افراد بزرگسال مورد حمایت قرار می گیرد و سالم می ماند. او خانواده هسته ای را مناسب ترین نوع خانواده برای پاسخگویی به نیازها می داند (گیدنز،۱۳۸۸: ۲۵۴).

 

 

پارسونز نیز ساختار اجتماعی را مبتنی بر الگوهای نهادی شده فرهنگ هنجاری می داند و آن را چهارچوب مرجع کنش انسان تلقی می کند. به عبارت دیگر فرهنگ را موثر بر اعمال و رفتار انسان می داند (توسلی، ۱۳۸۴: ۱۹۰).

 

 

پارسونز در نظریه کنش خود به چهار نظام عمده اشاره می کند که نظام فرهنگی در کنار نظام اقتصادی، اجتماعی و ارگانیسم رفتاری نقش مهمی را در پیوند زدن عناصر مختلف جهان اجتماعی برعهده دارد. از نظر وی فرهنگ، میانجی کنش متقابل، شخصیت و نظام اجتماعی است. فرهنگ در نظام اجتماعی به صورت هنجارها و ارزش ها تجسم می یابد و در نظام شخصیتی ملکه ذهن کنشگر می شود. نظام فرهنگی به شکل ذخیره دانش، نمادها و افکار، وجود جداگانه ای داشته و در زندگی اجتماعی انسان ها نقش مهمی ایفا می کند (ریتزر،۱۳۸۱: ۱۳۸). سه عنصر در نظام کنشی پارسونز وجود دارد که او آنها را با شیوه تحلیلی خود، با عطف به واژه های شخصیت، جامعه و فرهنگ از یکدیگر متمایز کرده است و ارتباط نهایی میان این سه خرده نظام کنشی را در سطح نظام اجتماعی برقرار می داند. او واکنش های افراد را که چیزی جز الگوی مشترک فرهنگی هنجاری نیست، متأثر از ارتباط نظام اجتماعی با نظام کنشی شخصیت افراد می داند. از دیدگاه وی، یک نظام اجتماعی قبل از هر چیز و در نخستین برخورد، شبکه ای از روابط متقابل میان افراد و میان گروه هاست و عوامل زیادی را بهم پیوند می دهد نظریه کنش متقابل اجتماعی او سه عنصر را در بر می گیرد:

 

اول انتظارات متقابل میان عامل ها، که در ارتباط با ازدواج مجدد این عنصر همان انتظار جامعه از فرد طلاق گرفته و همسر از دست داده است و بالعکس.

 

دوم ارزش ها و هنجارهایی وجود دارد که بر رفتار عامل ها حاکم است یا فرض می شود که حاکم است، در واقع بر اساس فرهنگ هنجاری جامعه، نگرشی در مورد افراد طلاق گرفته و همسر از دست داده یا آنها که ازدواج مجدد می کنند، در جامعه شکل می گیرد. همچنین فرد طلاق گرفته یا همسر از دست داده بر اساس این فرهنگ هنجاری که همان ارزش های جامعه است عمل می نماید و از آن تأثیر می پذیرد.

 

سوم ضمانت اجرایی یا پاداش و تنبیهی که خود و دیگری در صورت عدم برآوردن انتظار متقابل نصیبشان می شد، اگر فرد طلاق گرفته یا همسر از دست داده برخلاف انتظار جامعه عمل نماید، با تنبیه جامعه مواجه می شود. به عنوان مثال: در مورد ن ممکن است از طرف جامعه طرد شوند، تحت فشار نگاه های آزار دهنده افراد جامعه قرار گیرند، به لحاظ حقوقی، حضانت فرزندانشان را از دست بدهند، از حقوق و مستمری شوهر فوت شده محروم شوند و یا با بی مهری و عدم حمایت خانواده یا فرزندان روبرو شوند. (توسلی،۱۳۸۴: ۱۹۱-۱۹۲).

 

همانطور که ملاحظه شد بر اساس نظریه پارسونز، نظام اجتماعی که بر اساس ارزشها ، هنجارها و به عبارتی فرهنگ هنجاری جامعه شکل یافته است، فرد را به سوی رفتاری سوق می دهد که در جهت منافع نظام باشد و با آن در تضاد نباشد و به همین جهت است که نظام شخصیتی برای نظام اجتماعی از اهمیت اساسی برخوردار است. آنچه نظام اجتماعی از نظام شخصیت طلب می کند، مجموعه تمایلات و گرایش هایی است که عامل را به سوی مناسب نظام سوق می دهد (توسلی ،۱۳۸۴ :۱۹۲).

 

 

 

۲-۷-۲٫ تحول در کارکرد خانواده؛ یگ

 

یگ در بسط نظریه انطباق دورکیم مسأله کاهش کارکردهای خانواده را مد نظر قرار می­دهد، از دید او در اثر تکامل صنعتی، ساختار درونی خانواده از بین رفته و کارکردهای مهم آن که یگ به کارکردهای ثانویه از آنها یاد می­ کند به نهادهای دولتی، اجتماعی و اقتصادی واگذار می­گردد. او معتقد است که در شرایط کنونی کلیه کارکردهای(ثانویه) خانواده مانند کارکرد اقتصادی، آموزشی، بهداشتی، نگهداری از سالخوردگان و حتی گذران اوقات فراغت به سازمان­های دولتی واگذار شده­است، دگرگونی در شکل خانواده با توجه به فرهنگ و ساختار جامعه رخ می­دهد، در دوران گذشته خانواده­های گسترده به خصوص از لحاظ اقتصادی دارای کارکرد مفید برای جامعه بودند(باید در نظر گرفت که اولین موسسات اقتصادی مانند بانک­ها به صورت خانگی بودند) اما در اثر دگرگونی در جامعه این خانواده­ها به تدریج اهمیت فرهنگی خود را از دست داده­اند و به خانوادۀ هسته­ای تبدیل شدند، از طرف دیگر خانواده­های هسته­ای که در دوران قبل تنها در میان اقشار پایین جامعه دیده می­شدند، به تدریج زیاد شدند و شکل خانواده هسته­ای تبدیل به شکل اکثریت حاکم بر جامعه شدند و از لحاظ فرهنگی در جامعه اهمیت یافتند (اعزازی،­ ۱۳۸۷­ :­۱۷)، پس از پیدایش جوامع مدرن، خانواده توانست از زیر بار کلیه کارکرهای ثانویه رها شود و به وظیفه اصلی خود برسد (اعزازی،۱۳۸۷: ۷۴) در واقع کارکردگرایان نوعی اام برای نقش­های اعضای خانواده در نظر می­گیرند و هر یک را مجبور به پذیرفتن نقش خاصی می­ کنند و در این میان همه ن را محدود به امور خانه و خانه­داری و بچه­داری می­ کنند و طوری بیان می­ کنند که گویی ن جز در این امور هیچ قابلیت دیگری ندارند و اگر سعی در ایفای نقش دیگری داشته باشند خانواده از حالت استاندارد و نرمال خود بیرون می­آید، در واقع هر جامعه­ای با توجه به شرایط خاص خود، بسته به نوع جامعه(توسعه­یافته، در حال توسعه و …) و هر خانواده نیز با توجه به ویژگی­های خاص زوجین نیازمند نوع خاصی از تقسیم میان ن و مردان است.

 

 

 

۲-۷-۳٫ خانواده دموکراتیک؛ گیدنز

 

گیدنز از جمله صاحب نظرانی است که مباحث نظری فراوانی را در باب تحول، دگرگونی، تغییر شکل و تنوع اشکال خانواده در عصر مدرن مطرح نموده­است، گیدنز درباره تحول خانواده در دوره جدید معتقد است که: امروزه در کشورهای غربی و به طور فزاینده­ای در کشورهای دیگر جهان، خانواده دیگر یک واحد اقتصادی نیست، بلکه مجموعه ­ای از پیوندهاست که بیشتر بر اساس ارتباط و خصوصاً ارتباط عاطفی شکل گرفته­است؛ درحالی که در گذشته، خانواده، قبل از هرچیز، یک واحد اقتصادی بوده و پیوندها در زندگی خانوادگی بیشتر از هر چیز به علل اقتصادی و گاهی دلایل استراتژیک شکل می­گرفته­است»(گیدنز، ۱۳۸۴: ۱۲۳)، گیدنز در برابر برخی محافظه­کاران که به تقدیس خانواده­های سنتی می­پردازند به این نکته اشاره دارد که دگرگونی­های اجتماعی مجالی برای بازگشت به گذشته نمی­دهند، علاوه بر این، خانواده سنتی آرمانی است متعلق به گذشته و آنطور که اکنون ادعا می­شود نیز نبوده­است. در واقع این خانواده هم حاوی خصوصیات نامطلوبی بوده که برای انسان امروزی قابل تحمل نیست، نرخ بالای از هم گسیختگی خانواده که البته بیشتر بر اثر مرگ و میر همسر است تا طلاق و خشونت علیه کودکان و سوءاستفاده جنسی از آنها که به مراتب بیشتر از آن چیزی است که مورخان گمان کرده­اند.


تئوری تعارض – نقش و جایگاه ن و خانواده

 

۲-۷-۴-۱٫ اسکانزونی[۱]

 

از بین نظریه­ های کشمکش درحوزه خانواده میتوان به نظریه تعارض اسکانزونی اشاره نمود. اسکانزونی (۱۹۷۲) از جمله نظریه پردازانی است که در مکتب تضاد، در زمینه کشمکش بین همسران کارکردهاست. وی همچنین این بحث زیمل[۲] را که تعارض ممکن است باعث یگانگی و همبستگی گردد، قبول کرده و از دو نوع کشمکش صحبت می کند: ۱٫کشمکش اصلی در قوانین بازی ۲٫ کشمکشی که اساسی و بنیادی نیست و دلیلش ناشی از خستگی از قوانین بازی است. او سپس مطابق این دونوع کشمکش، نقش­های اصلی خانواده را به عنوان یک بازی بین زوج ها شرح می­دهد. اسکانزونی به نقش­ها و هنجارهای خانواده به عنوان حاکمیت یک مبادله میان وظایف مؤثر و سودمند شوهر به منظور بیان حقوق و همچنین وظایف بیانی زن برای رسیدن به حقوق مؤثر و سودمند توجه می کند. به شکل متقابل و دوسویه ای حقوق شوهر، وظیفه زن است و حقوق زن، وظیفه شوهر میباشد. به عقیده وی شوهر، مطابق تقسیم نقش سنتی در خانواده، وظایف مفید و سودمندی به عنوان نان آور خانواده دارد و زن، وظایف زبانی و بیانی مثل کاستن از تنش و استرس از فضای خانواده، مراقبت از بچه ها و داشتن رابطه­ جنسی خوب با همسر را بر عهده دارد. زن حق دارد که از شوهر خود انتظار داشته باشد که نیازهای مادی او و خانواده را فراهم کند و شوهر نیز حق دارد که از همسر خود، انتظار برآورده شدن نیازهای عاطفی و جنسی را داشته باشد، البته انتظار مرد در این رابطه بر انتظار و خواسته­ های زن ترجیح دارد. مطابق با دو نوع مدل کشمکش اسکانزونی، کشمکش غیر بنیادی ممکن است بر سر تربیت بچه ها، مسائل اقتصادی و غیره اتفاق بیفتد؛ اما چنین کشمکشی بین همسران، تغییری در نقش­های اصلی سنتی آن­ها ایجاد نمی­کند (اسکانزونی، ۱۹۷۶: ۱۲۵).

 

 

به علاوه اسکانزونی به تبعیت از زیمل (۱۹۰۴) معتقد است این تعارض غیر بنیادی ممکن است در خانواده میزان ثبات و پایداری ازدواج و استحکام خانواده را بالا برده و باعث ایجاد رشد و تغییرات مناسب شود. اما تعت بنیادی بین همسران، نقش­های اصلی آن­ها را به چالش می کشد. به عقیده وی، اگر یکی از همسران در برآوردن انتظارات طرف مقابل و انجام وظایف خود قصور و کوتاهی کند، نظیر کوتاهی در فراهم کردن نیازهای مادی زندگی از طرف شوهر یا نیازهای جنسی از طرف زن، آغاز ایجاد احساسات نابرابری در ازدواج است. اما منابع خارج از حیطه خانواده مثل افزایش منابع دردسترس ن و افزایش تحصیلات و یافتن شغل از سوی ن، موجب خواهد شد تا نقش های اصلی و بنیادی خود را مورد تجدید نظر قرار دهند. به عقیده اسکانزونی تغییر در نقش­های اساسی همسران، دلیل ایجاد تعارض و کشمکش در خانواده است. چرا که میزان قدرت در خانواده را نیز جابجا می کند. بنابراین هرگونه تغییری در درون خانواده، اگر نقش­های کلیدی همسران را زیر سؤال ببرد، پیامدی جز اختلاف و کشمکش نخواهد داشت. زوجین مجبورند برای حفظ ارتباط خود راه حلی بیاندیشند و وضع موجود را تغییر داده، اصلاح کنند. در غیر اینصورت کشمکش ادامه یافته و تبدیل به خصومت، تهدید و حتی خشونت می شود و احساس نابرابری و ناخشنودی را در رابطه دو چندان می­سازد. در اینجا نیز همسران باید برای رفع این وضعیت اقدام کنند. هر چند اصلاح در این مرحله نسبت به مرحله قبل­سخت­تر میباشد، ولی اگر هم ­رها شود، نتیجه پایان و انحلال زوجیت خواهد بود (اسکانزونی،۱۹۷۶: ۱۴۵).

 

 

بنابراین به نظر می رسد که ایجاد تعارض در خانواده و بین همسران می ­تواند دو دلیل داشته باشد: ۱٫زمانی که یکی از زوجین در انجام وظایف و برآوردن نیازها و انتظارات همسرش کوتاهی کند، ۲٫ زمانیکه نقش­های اصلی و سنتی زن و مرد در خانواده بدون آگاهی رساندن کافی به زوجین و ایجاد بستر مناسب تغییر پیدا کند. بر این اساس طبق دلیل اول میتوان بیان داشت که نیاز جنسی، نیازی طبیعی و غریزی است که در هر دو طرف زن و شوهر وجود دارد. کوتاهی در برآورده کردن صحیح این نیاز از سوی هر کدام از همسران، باعث فراهم شدن زمینه تعارض در خانواده می شود که اگر برای رفع این تعارض راه حلی اندیشیده نشود، شدت آن بیشتر شده و کلیت رابطه شویی را به خطرمی اندازد (موحد و عزیزی، ۱۳۹۰: ۱۹۹).

 

 

 

۲-۷-۵٫ نظریه اینگلهارت

 

نظریه تحول و دگرگونی فرهنگی و ارزشی را رونالد اینگلهارت[۳] طرح نمود و آن را گسترش داد. او بر اساس نتایج چهار موج پیمایش ارزش های جهانی که بیش از ۸۵ جامعه در سطح جهان و ۸۵ درصد از جمعیت کل جهان را در بر می گیرد این نظریه تدوین، طرح و تکمیل شده است. این نظریه به دنبال فهم چگونگی و چرایی تغییر و تحولات فرهنگی و ارزش ها و نگرش های جوامع است. وی درباره تغییر فرهنگ ها بر این باور است که هر فرهنگ رهیافت مردم را در تطابق با محیطشان نشان می دهد و این رهیافت در بلندمدت به دگرگونی های ی، اقتصادی و تکنولوژی پاسخ می دهد. جهان بینی مردم تنها به آن چه بزرگترانشان به آنها می آموزند بستگی ندارد بلکه جهان بینی آنها با تجارب کلی زندگی شان شکل می گیرد و گاهی تجارب سازنده یک نسل جوان عمیقا از تجارب نسل های گذشته متفاوت است. هرچند اینگلهارت بر تاثیر تغییرات تکنولوژیک و اقتصادی در تغییرات نگرشی و ارزشی جوامع  به ویژه غربی تاکید بیشتری می کند. اما از نقش عامل دیگری نیز سخن به میان می آورد که خود آن را میراث فرهنگی، ارزشی و اجتماعی جوامع می نامد (اینگلهارت ،۱۳۸۳). به طور کلی رهیافت نظریه پردازی او دو سطح سیستم (ساختاری جامعه ) و سطح خرد (افراد) را مد نظر قرار می دهند. بدین شکل که تغییرات محیطی و کلان در سیستم جامعه به دگرگونی هایی در سطح فردی انجامیده و این دگرگونی ها در سطح خرد داری پیامدهایی برای سیستم می باشد.

 

به نظر اینگلهارت فرهنگ، نظامی از ارزش ها، نگرش ها و دانشی که به طرزی گسترده در میان مردم مشترک است و از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. مطالعه ابعاد آن می تواند موجب شناسایی تغییرات فرهنگی، تحولات اجتماعی در طول زمان ها و مکان های مختلف گردد. در نتیجه پی بردن به وضعیت نظام ارزشی ما را با ساختار فرهنگی جامعه آشنا می سازد (صفر پور، ۱۳۹۲: ۳۶).

 

اینگلهارت به رابطه بین توسعه یافتگی و دینداری پرداخت. پوامع پست مدرن و فرانوگز جوامعی هستند که به بالاترین سطح توسعه اقتصادی و رفاه مادی رسیده اند. طبق گفته اینگلهارت، سنگ بنای نظریه وی، این فرضیه است که ملل ثروتمند جهان از جهت سطح توسعه انسانی پایدار و آسیب پذیری در برابر خطرات بسیار باهم تفاوت دارند» (اینگلهارت و نوریس،۱۳۸۷: ۳۳). اینگلهارت فقدان امنیت اجتماعی را برای دینداری بسیار مهم دانسته و دو عامل توسعه اقتصادی – اجتماعی را شرایط لازم برای بروز امنیت انسانی می داند. او بر این باور است که نوسازی، شرایط زندگی بیشتر مردم را عوض می کند و از آسیب پذیری شان در مقابل خطرات ناگهانی و غیرقابل پیش بینی می کاهد. او عامل موثر دیگر بر امنیت انسانی را برابری اقتصادی – اجتماعی دانسته و معنقد است که نابرابری، طبقات حاکم را مرفه و توده مردم را فقیرتر می کند (اینگلهارت و نوریس،۱۳۸۷: ۳۵).

 

اینگلهارت معتقد است، مذهب در جوامع فقیرتر بیشتر مورد توجه است. برعکس فرسایش سیستماتیک مذهب، شیوه های سنتی، ارزش ها و اعتقادات در میان اقشار مرفه تر در کشورهای ثروتمندتر رخ می دهد (اینگلهارت،۲۰۰۴: ۳-۱ به نقل از خرم پور،۱۳۹۳: ۶۴).

 

در مجموع نظریه تغییر نگرشی و ارزشی اینگلهارت دارای دو فرضیه پیش بینی کننده است که دگرگونی ارزشی ها را تبیین می کند: ۱٫ فرضیه کمیابی: که براساس آن اولویت های فرد بازتاب محیط اجتماعی و اقتصادی اوست و فرد بیشترین ارزش را برای چیزهایی قائل است که عرضه آن کم است. ۲٫ فرضیه جامعه پذیری: این اصل مبتنی بر این قضیه است که ارزش های اساسی فرد به شکل گسترده منعکس کننده شرایط و فرایند جامعه پذیری وی است که در سال های قبل بلوغ تجربه کرده است (اینگلهارت ،۲۰۰۰: ۲۲۱). بنابراین فرضیه کمیاب به تغییرات کوتاه مدت با آثار دوره ای اشاره دارد. دوره رونق اقتصادی به افزایش فرامادیگرایی و دوره های کمیابی  به مادیگرایی می انجامد و فرضیه جامعه پذیری دلالت بر وجود آثار بلندمدت نسلی دارد. او یادآور می شود که ارزش های فرامادیگرایی نوعی احساس امنیت ذهنی فرد را منعکس می کند و نه صرفا سطح توسعه اقتصادی او را. احساس امنیت فرد، زیر تاثیر زمینه فرهنگی و رفاه اجتماعی نهادهایی است که او در آن بزرگ شده و رشد کرده است. بدین ترتیب فرضیه کمیابی باید از طرف فرضیه جامعه پذیری حمایت شود. ساختار اساسی شخصیت فرد پیش از بلوغ شکل می گیرد و بعد از آن تغییرات نسبتا کمی صورت می پذیرد (اینگلهارت،۲۰۰۰: ۲۲۱ ).

 

بنا بر تعبیر اینگلهارت، فرامادیون کسانی هستند که در دوران شکل گیری شخصیت شان دارای امنیت سازنده بوده اند یعنی دارای امنیت اقتصادی و جانی، این کسانی هستند که اولویت های ارزشی شان فرامادیگرایانه است چرا که آن ها امنیت مادی و جانی  را مسلم فرض کرده اند. بنابراین یک دسته نیازهای دیگران برای آنها مطرح می شود. نیازهایی چون خودشکوفایی، عشق و دلبستگی که نیازهای سطح بالا هستند آن ها کسانی هستند که به انتخاب انسانی اهمیت بسیار زیادی می دهند ولی مادیگرایان افرادی هستند که به دلیل نداشتن احساس امنیت سازنده ناشی از دوران شکل گیری شخصیتشان و وضعیت اقتصادی فعلی دارای اولویت های مادیگرانه هستند. اینان بیشتر بر امنیت اقتصادی و جانی تاکید می کنند (اینگلهارت و دیگران ،۲۰۰۴ :۱۱)، همین امر منجر به جهت گیری های بسیار متفاوت مادیون و فرامادیون نسبت به بسیاری از مسائل اجتماعی، ی و اقتصادی می شود و نگرش های آنها را نسبت به بسیاری از هنجارهای سنتی جنسیتی مانند روابط جنسی نامشروع، فحشا، سقط جنین و طلاق و … متفاوت می کند. به منزله یک تعمیم گسترده می توان اظهار داشت مادیون بسیار بیشتر از فرامادیون، از هنجارهای سنتی حمایت می کنند ( اینگلهارت، ۱۳۸۳: ۲۲۲).

 

در تئوری اینگلهارت منظور از مفهوم کانونی مدرنیزاسیون این است که صنعتی شدن، مجموعه ای از نتایج اجتماعی و فرهنگی را به همراه دارد که موجب افزایش سطح تحصیلات وتغییر نقش های جنسی می گردد. صنعتی شدن بر اغلب عناصر دیگر جامعه تاثیر می گذارد. این تئوری براین نظر است که صنعتی شدن بر اغلب عناصر دیگر جامعه تاثیر می گذارد و صنعتی شدن پیامدهای مختلفی از جمله در حوزه فرهنگی داشته است. تغییر از جامعه ماقبل صنعتی به صنعتی سبب تغییراتی در تجربه افراد و دیدگاه آنان شده است. پیدایش جامعه فراصنعتی و بدنبال آن افزایش تحصیلات رسمی افراد و تجارب شغلی آن ها به افراد کمک می کند که استعدادهایشان را جهت تصمیم گیری مستقل افزایش دهند و جامعه را به سمت خودابزاری ببرند (اینگلهارت، ۲۰۰۰: ۲۵-۲۸).

 

نظریه دگرگونی ارزشی به جابه جایی اولویت های مادی به سمت اولویت های فرامادی به صورتی بالقوه فرایندی جهانی است اشاره دارد. این جابه جایی در هر کشوری که از شرایط ناامنی اقتصادی به سوی امنیت نسبی حرکت می کند باید روی دهد. این امر به روشنی نشانگر رابطه میان توسعه اقتصادی و دگرگونی ارزشی است (اینگلهارت و آبرامسون، ۱۳۸۷: ۸۵).


تئوری مبادله[۱] – نقش و جایگاه ن و خانواده

 

نظریه مبادله اجتماعی توسط روانشناسان اجتماعی مثل تیبوت و کلی[۲] (۱۹۵۹) و جامعه شناسانی مانند جورج هومنز[۳] (۱۹۶۱) و پیتر بلاو[۴] (۱۹۶۴) مطرح شد. در تعریف مبادله این گونه آمده است که: نوعی دادوستد اجتماعی بنیادین است که از منطق خاصی در روابط فیما بینی پیروی می کند. آنچه در گیر و دار مبادله از اهمیت زیادی برخوردار است، نفس مبادله است نه وما کالاها و اقلام مورد مبادله. همچنین مبادله متضمن ارزش ها و انتظارات مشترک و معرف تعهدمندی، وظیفه شناسی و احساس وابستگی فرد به گروه یا جامعه است. مناسبات مبادله ای به وسیله هنجارهای متقابل نظم می یابند؛ بدین معنا که دریافت یک منبع با ارزش، مستم گذشت از منبع یا منابع با ارزش دیگر است (کوزر و روزنبرگ، ۱۳۷۸: ۱۰۳).

 

نظریه مبادله اجتماعی در جهت توزیع و تبیین رابطه بین رفتار بر اساس پاداش یا مجازات است این دیدگاه در مطالعات تجربی و نظری رفتار خانوادگی، عشق و ازدواج گسترش زیادی یافته است (آزادارمکی ،۱۳۸۳ :۲۴۹).

 

تمرکز مبادله اجتماعی روی این است که چه چیزی دریافت می شود و چه چیزی داده می شود. هر رفتار و یا هر مبادله ایی بین اشخاص، مثل هزینه یا پاداش به طور بالقوه بررسی می شود. محققان با بهره گرفتن از این تئوری این سوال را می پرسند که چرا رفتار یک شخص در مقابل دیگری انتخاب می شود؟ اصول عمومی مبادله این است که افراد از رفتار پرهزینه دوری می کنند و به دنبال موقعیت هایی هستند که پاداش ها بر هزینه ها بچربد. دیدگاه مبادله، فایده را به عنوان پاداش هایی که هزینه های منفی دارند، تعریف می کند (کوزر و روزنبرگ،۱۳۷۸: ۱۰۳). فرض اساسی نظریه مبادله آن است که مردم در انتخاب های خود منطقی بوده و درصدد به حداکثر رساندن سود خود از انتخاب و برقراری رابطه با دیگران هستند.

 

نظریه مبادله روابط اجتماعی به خصوص روابط نزدیک را همانند مبادلات تجاری بر حسب مفاهیم سود، زیان، هزینه و پاداش و غیره تبیین می کند و دراین مبادله هردو طرف در پی کسب سود بیشتر با هزینه کمتر است. در روابط شخصی مانند روابط زن و شوهر نیز وضع به همین صورت است به محض آنکه سود از هزینه بیشتر شود شخص در روابط با دیگران احساس خشنودی و آرامش می کند و اما اگر سود از هزینه کمتر باشد مبادله زیان آور خواهد بود و باعث ناخشنودی و احتمالا به هم خوردن رابطه می گردد. در روابط نزدیک افراد انواع گوناگون پاداش را با یکدیگر مبادله می کنند مانند: محبت، حمایت خانواده، ء جنسی، دارایی، موقعیت اجتماعی، جذابیت فیزیکی و غیره (بدار و همکاران ،۱۳۸۰: ۲۰۳).

 

 

مفاهیم اساسی دیگری که در این نظریه مورد توجه قرار گرفته اند عبارتند از ارزش مناسبات جایگزین و میزان سرمایه گذاری شخص در روابط جاری و صاحب نظران مکتب مبادله با بهره گرفتن از این مفاهیم توضیح می دهند که چرا روابط شویی مسئله دار همیشه انحلال نمی یابند، بلکه ممکن است استمرار پیدا کنند به گفته آنها ممکن است همسری به دلیل آنکه پاداش های دریافتی او بسیار کمتر از هزینه هایش هستند احساس خشنودی اندکی داشته باشد اما به دلیل آنکه ارزش روابط جایگزین نیز در نظرش پایین است (مثلا فرصت ازدواج مجدد را ندارد) یا به دلیل آنکه در روابط جاری اثر سرمایه گذاری فراوانی کرده است (مثلا چندین فرزند را پرورش داده است) به روابط شویی ادامه می دهد (بستان، ۱۳۸۵: ۲۰).

 

انسان­ها همواره در زندگی خود با دیگران در ارتباط متقابل هستند و سعی می کنند که در این ارتباط، برای خود نفعی به دست آورند. هر گونه ارتباط با دیگران در حکم نوعی مبادله است. نظریه مبادله، سعی دارد نشان دهد که رفتار برحسب پاداش هایی که دریافت کرده و هزینه­هایی که به همراه می آورد، تغییر میکند. رفتارهای مورد نظر در اینجا، رفتارهایی هستند که بین دوشخص تعامل  ایجاد می کنند، یعنی رفتارهایی که در آنها بین دو شخص تبادل وجود دارد و هر دو نفر پاداش ها و هزینه­ های ناشی از تبادل را محاسبه می کنند. طبق اصل عدالت، تعامل زمانی حفظ می شود که رابطه پاداش ها و هزینه­ های طرفین، برابر باشد. در واقع، فرد آنچه را که برای یک رابطه هزینه می کند و آنچه را که از آن به دست می آورد، با یکدیگر مقایسه می کند؛ سپس نتیجه را با آنچه از نظر او طرف مقابل به دست می آورد، مقایسه می کند. اگر احساس نابرابری کند، احتمالاً این  رابطه با خطر مواجه خواهد شد. برای تبیین روابط بین زن و شوهرها و نیز روابط بین گروه­هایی که باید برای رسیدن به توافق مذاکره کنند، ازدیدگاه مبادله اجتماعی استفاده می­شود (بدار و دیگران، ۱۳۸۶: ۲۶). بدین ترتیب از دیدگاه این نظریه، روابط بین زن و شوهر هم یک نوع مبادله محسوب می شود که از ابتدای زندگی شروع می شود. اگر حقوق متقابل آنان را به عنوان پاداش و هزینه تلقی کنیم، زندگی آنها برمدار مبادله متقابل جریان مییابد. از طرف دیگر، عدم برابری هزینه و پاداش برای زوجین، منجر به احساس بی عدالتی و نابرابری در مبادله می گردد و در نهایت، منجر به گسست روابط متقابل زوجین می شود. برای مثال، زمانی که هر یک از زوجین هزینه های یک رابطه را بیشتر از منافع آن ارزیابی کنند، این نظریه پیش بینی می­ کند که این شخص به رابطه مذکور خاتمه خواهد داد. در واقع، پنداشت فرد از سود یا زیانی که در زندگی شویی خود به دست می آورد، اهمیت پیدا میکند (جلیلیان، ۱۳۸۸: ۴۵).

 

 

هر چه پاداش هایی که یکی از زوجین از زوج دیگر دریافت می کند، از پاداش هایی که پرداخت می کند کمتر باشد (به طور واقعی یا خیالی)، یا هزینه های پرداختی یکی از زوجین به زوج دیگر، یا حتی کل خانواده بیشتر از حد واقعی یا مورد انتظار باشد، حالت زیان دیدگی به فرد دست می دهد. در این وضعیت، او خود را در مقام یک فرد زیان دیده می بیند که پایان دادن به رابطه شویی، به عنوان یکی از راه حل­های اساسی برای دستیابی به پاداش یا حداقل فرار از پرداخت هزینه های بیشتر، برایش ارزشمند میگردد. بنابراین در جامعه ای که کانون شویی سود اندکی را برای فرد به همراه می آورد، به ویژه وقتی فرد می تواند نیازهای خود را با هزینه ی کمتری از طرق دیگر به دست آورد، نگرش نسبت به طلاق مساعدتر میگردد جامعه ای که کانون خانواده را صرفاً ابزاری برای ی غرایز و عواطف جنسی می داند، و از طرف دیگر راه را برای ی این نیازها از طرق دیگر و با هزینه ی کمتر بازمیگذارد، باید منتظر نگرش سهل گیرانه تر افراد آن جامعه به طلاق و به تبع آن، افزایش روزافزون آمار طلاق باشد (دهاقانی و نظری، ۱۳۸۹: ۲۵).

 

همچنین قدرت در درون خانواده، در دیدگاه مبادله نیز مطرح شده است. ، مهمترین اثری که در این زمینه از رهیافت مبادله ارائه شده، کتاب مبادله و قدرت در زندگی اجتماعی» از پیتر بلا است، به اعتقاد والاس، بلا در کاربرد رهیافت مبادله برای تحلیل قدرت موفق بوده ­است، اسکیدمور بر این باور است که در این که در این کتاب بیشتر از اصول نظریه اقتصاد در دیدگاه مبادله اجتماعی استفاده شده­است( اسکیدمور، ۱۳۷۲: ۱۰۶). مطالعات بلاد و ولف در زمینه قدرت بین زن و شوهر از مطالعاتی است که متأثر از رهیافت مبادله است (والاس، ۱۹۸۶:­ ۱۷۹)، دیدگاه بلاد و ولف به نظریه منابع معروف است، این نظریه بر اساس رهیافت مبادله توزیع قدرت در اخذ تصمیمات بین زن و شوهر را تبیین می­ کند، بنیاد این نظریه برای توزیع قدرت در خانواده بر حسب منابعی است که هر یک از زن و شوهر در ازدواج به خانواده آورده­اند( ریتزر، ۱۳۷۴: ۴۰۲). از آنجا که مردان درآمد بیشتری در خانه دارند، به همین دلیل ن بیشتر از مردان برای انجام کارهای خانگی تمایل دارند، این رویکرد بیان می­ کند که مناسبات قدرت بین زن و شوهر را تسط آنان بر منابع تعیین می­ کند و همین امر بر تقسیم کارخانگی تأثیر می­گذارد، در نتیجه چنانکه مشارکت مادی یک زن در خانواده افزایش یابد، قدرت او جهت کاهش مسئولیت خانگی­اش بیشتر می­شود، پس به نظر این دیدگاه شاغل شدن ن را نمی­توان عاملی در نظر گرفت که باعث کاهش یافتن کارهای آنان در منزل شود، تنها تفاوتی که بین زن شاغل و خانه­دار احساس می­شود این است که ن به واسطه اشتغال قدرتی به دست می­آورند، شاغل شدن ن ساختار قدرت در خانواده را تغییر می­دهد و این امر می ­تواند باعث تغییر در روند انجام کارهای منزل شود، به عبارت دیگر هر چه بر میزان درآمد ن افزوده شود احتمال انجام کارهای منزل درآنها کاهش می­یابد، در نتیجه شوهرانشان بیش از پیش به انجام کارهایی مجبور می­شوند (خسروی، ۱۳۷۰: ۲۱۸).

 

بدین ترتیب از دیدگاه این نظریه، روابط بین زن و شوهر هم یک نوع مبادله محسوب می شود که از ابتدای زندگی شروع می شود. اگر حقوق متقابل آنان را به عنوان پاداش و هزینه تلقی کنیم، زندگی آنها برمدار مبادله متقابل جریان مییابد. از طرف دیگر، عدم برابری هزینه و پاداش برای زوجین، منجر به احساس بی عدالتی و نابرابری در مبادله می گردد و در نهایت، منجر به گسست روابط متقابل زوجین می شود. برای مثال، زمانی که هر یک از زوجین هزینه های یک رابطه را بیشتر از منافع آن ارزیابی کنند، این نظریه پیش بینی می­ کند که این شخص به رابطه مذکور خاتمه خواهد داد. در واقع، پنداشت فرد از سود یا زیانی که در زندگی شویی خود به دست می آورد، اهمیت پیدا میکند (جلیلیان، ۱۳۸۸: ۴۵).

 

هر چه پاداش هایی که یکی از زوجین از زوج دیگر دریافت می کند، از پاداش هایی که پرداخت می کند کمتر باشد (به طور واقعی یا خیالی)، یا هزینه های پرداختی یکی از زوجین به زوج دیگر، یا حتی کل خانواده بیشتر از حد واقعی یا مورد انتظار باشد، حالت زیان دیدگی به فرد دست می دهد. در این وضعیت، او خود را در مقام یک فرد زیان دیده می بیند که پایان دادن به رابطه شویی، به عنوان یکی از راه حل­های اساسی برای دستیابی به پاداش یا حداقل فرار از پرداخت هزینه های بیشتر، برایش ارزشمند میگردد. بنابراین در جامعه ای که کانون شویی سود اندکی را برای فرد به همراه می آورد، به ویژه وقتی فرد می تواند نیازهای خود را با هزینه ی کمتری از طرق دیگر به دست آورد، نگرش نسبت به طلاق مساعدتر میگردد جامعه ای که کانون خانواده را صرفاً ابزاری برای ی غرایز و عواطف جنسی می داند، و از طرف دیگر راه را برای ی این نیازها از طرق دیگر و با هزینه ی کمتر بازمیگذارد، باید منتظر نگرش سهل گیرانه تر افراد آن جامعه به طلاق و به تبع آن، افزایش روزافزون آمار طلاق باشد (دهاقانی و نظری، ۱۳۸۹: ۲۵).

 

 

 

۲-۷-۶-۱٫ نظریه هومنز

 

دنیای اجتماعی از دید هومنز تشکیل شده از افرادی است که در حال مبادله پاداش یا تنبیه اند. او معتقد بود انگیزه عمل انسان را فقط پول و کالا تشکیل نمی دهد بلکه تأیید، احترام، عشق، عاطفه و دیگر نشانه های غیر مادی و نمادین از اهمیت برخوردار است. انسان از نظر هومنز، موجود خرد باوری است که به محاسبه شادی ها  و لذت های خود می پردازد تا اینکه سود خود را به حداکثر برساند و از زیان خود بکاهد (فولادیان و رمضانی فرخد،۱۳۸۷: ۱۴۵).

 

هومنز در مطالعاتش بر عناصر خاصی تاکید می کند که از آن ها تحت عنوان قضایای اصلی هومنز یاد شده است. این قضایا چارچوب اصلی نظریه مبادله را تشکیل داده که عبارتند از:

 

۱٫قضیه محرک: اگر در گذشته کنش انسان در برابر انگیزه یا محرکی خاص پاداش گرفته باشد، هرچه وضعیت کنونی شبیه گذشته باشد احتمال اینکه فرد به همان فعالیت یا فعالیت مشابه آن دست بزند زیاد است.

 

 

 

 

  1. قضیه موفقیت: طبق این نظریه، در یک محدوده زمانی معین، هرقدر پاداش کنش برای فرد ارزشمندتر باشد، احتمال انجام آن کنش بیشتر می شود. به بیان دیگر هر کنشی که برای فرد پاداش به همراه داشته باشد، احتمال زیاد دارد که شخص به انجام آن دست بزند.
  2. قضیه ارزش: در اینجا، هرچه نتایج عمل فرد با ارزش تر باشد، احتمال تکرار آن زیاد تر است.
  3. قضیه محرومیت (اشباع): هر قدر تعداد پاداش ها در دوران گذشته نزدیک، بیشتر باشد ارزش پاداش های دریافتی بعدی از پاداش دهنده در نظر پاداش گیرنده کمتر خواهد شد.
  4. قضیه پرخاشگری و تایید: اگر به نقش فرد، پاداش مورد انتظار داده نشود، احتمال عصبی شدن وی وجود دارد، به گونه ای که به انجام رفتار پرخاشگرانه متمایل می شود و در عصبانیت آثار و نتایج ناشی از رفتار پرخاشگرانه برایش ارزشمند می شود. و این نتایج در حکم جبران پاداش خواهد بود (توسلی،۱۳۸۰: ۳۷۷-۴۰۶).

 

 

۲-۷-۷٫ داغ اجتماعی

 

واژه داغ[۵]، به لحاظ تاریخی دارای دلالت های بسیاری است. یونانیان باستان این اصطلاح را برای ارجاع به نشانه های بد و غیر معمول بدنی بکار می برند. یک فرد نشانه گذاری شده که دیگران از او دوری می کردند، با وجود داغ مشخص می شد. سالیان بعد این اصطلاح با پستی و تنزل رتبه مرتبط شد. در معنای عمومی داغ به نشانه یا ننگی اطلاق می شود که فرد را به دلیل دلالت های منفی اش، به شخص متفاوت دیگری بر می گرداند. استانفورد و اسکات[۶](۱۹۸۶) داغ را به عنوان ویژگی های فردی که با هر قانون اجتماعی در تقابل است، تعریف کرده اند. اما گافمن مفهوم داغ را با گستردگی کاربرد امروزی اش معرفی کرد. به نظر او داغ می تواند به عنوان رابطه میان یک صفت و یک عقیده قالبی نگریسته شود و به خصوصیات سرزنش آور، تحقیر آمیز، ضعف ها و عدم برتری ها ارجاع دارد. به عبارت دیگر شخص داغ خورده به عنوان فردی در نظر گرفته می شود که دارای ویژگی های متمایزی از دیگران است، که به وسیله جامعه پذیرفته شده اند و اجتماع رفتار متفاوتی از دیگران را به دلیل سوء تعبیر و اعتقاد غلط با او دارد (فرناندز،۲۰۰۴: ۲۱۳).

 

گافمن[۷]، داغ را به شکاف میان هویت اجتماعی بالقوه[۸]، آن شرایطی که فرد باید باشد تا بهنجار و عادی به نظر برسد با هویت اجتماعی بالفعل[۹]، یعنی آنچه یک شخص واقعا است، اطلاق می کند. او همچنین میان دو نوع بدنامی یا داغ، تمایز قایل می شود: داغ احتمال بی اعتباری[۱۰] و داغ بی اعتباری[۱۱]. به نظر او در داغ بی اعتباری بازیگر فرض میکند حضار تفاوت ها را می دانند و این تفاوت ها برایشان آشکار است. اما در داغ احتمال بی اعتباری، حضار تفاوت ها را نمی دانند و نه می توانند تصورش را بکنند. به نظر او کسی که از داغ بی اعتبار شدگی رنج می برد، مسأله بنیادی نمایشی اش، تخفیف تنش ناشی از این واقعیت است که دیگران قضیه را می دانند. اما کسی که دچار داغ احتمال بی اعتباری است، مسأله نمایشی اش بر سر نگهداری است، تا قضیه همچنان برای دیگران ناشناخته بماند (ریتزر، ۱۳۸۵: ۲۹۸).

 

در پژوهش اسکمبر و هاپکینز[۱۲](۱۹۸۶)، در راستای دو نوع داغ بی اعتباری و داغ احتمال بی اعتباری، دو نوع داغ دیگر نیز شناخته شد. نخستین نوع، داغ تصویب شده[۱۳] بود که عبارت از شرایط افرادی است که به واقع واکنش های بدنام کننده را از سوی دیگران، تجربه کرده بودند. دومین نوع، داغ احساس شده یا تصور شده[۱۴] بود. این نوع داغ، نمایانگر شرایط افرادی است که احساس می کنند دیگران نسبت به آنها واکنش بدنام کننده خواهند داشت (مسعود نیا،۱۳۸۹: ۶۰۸).

 

گافمن در مطالعاتش سه نوع داغ را از یکدیگر متمایز می سازد: ۱٫ زشتی بدنی(بد شکلی های جسمی) ۲٫ ناکامیهای شخصیت فردی (بیکاری، الکلیسم، اعتیاد، همجنس گرایی) ۳٫ گروه های اجتماعی (نژاد، ملیت، مذهب). ناتوانی در ایفای نقش های عادی و مورد انتظار از سوی جامعه در کار فرناندز به عنوان عامل اساسی در داغ خوردن افراد در نظر گرفته شده است. او داغ را در سه حوزه فردی، اجتماعی و پزشکی از یکدیگر متمایز می سازد و از ابعاد شناختی که به احساس و ادراک فرد داغ زده شده و سایرین مربوط است و ابعاد رفتاری که به عکس العمل سایرین به شرایط مربوط است، آن را مورد بررسی قرار می دهد (فرناندز،۲۰۰۴: ۲۱۳).

 

زمانی که افراد عادی و داغ خورده در واقعیت به شکلی بی واسطه در حضور یکدیگر قرار می گیرند، بویژه وقتی که سعی می کنند یک برخورد گفتگویی مشترک را ادامه دهند، یکی از صحنه های اساسی جامعه شناسی خلق می شود؛ زیرا در موارد زیادی این لحظه ها، لحظه هایی هستند که علت و معلول های داغ ننگ می بایست از جانب هر دو طرف مستقیما در مقابل هم عرضه شوند (گافمن،۱۳۸۶: ۴۵).

 

فرد داغ خورده ممکن است در این باره که ما آدم های عادی او را چگونه تعریف و ادراک خواهیم کرد اطمینان خاطر نخواهیم داشت. بارکر[۱۵]بیان می کند که افراد داغ خورده روی یک مرز اجتماعی– روانشناختی زندگی می کنند و مداوما با موقعیت های جدید مواجه می شوند. او معتقد است افراد به شدت بدریخت تردید های کمتری نسبت به واکنش افراد در کنش متقابل از خود نشان می دهند تا افرادی که بدریختی آنها کمتر عیان است (بارکر،۱۹۴۸: ۳۴).

 

گافمن، از سه راهبرد برای مقابله با صفات بدنام کننده، در افراد دارنده داغ اجتماعی در تعامل های اجتماعی یاد می کند. این راهبردها عبارتند از: انکار و اجتناب[۱۶]؛ تلاش برای کتمان کردن صفت بی اعتبار کننده و مورد پذیرش قرار گرفتن به عنوان فرد به هنجار، لاپوشانی[۱۷]؛ تلاش برای کاهش اهمیت شرایط بدنام کننده و نه انکار وجود آن و انزوا[۱۸]؛ کناره گیری از فعالیت های اجتماعی با افراد بهنجار. گافمن یادآور می شود که این راهبردها، تنها از سوی دارندگان داغ به کار برده نمی شوند، بلکه ممکن است گاه و بیگاه، توسط افراد بهنجار نیز استفاده شوند (مسعودنیا،۱۳۸۹: ۶۱۰-۶۱۱).

 

 

 

۲-۷-۸٫ نظریه برچسب زنی[۱۹](انگ زنی)

 

نظریه برچسب زنی از مهمترین نظریات رویکرد کنش متقابل به حساب می آید از این رو شالوده نظریه برچسب زنی را می توان در رویکرد کنش متقابل نمادین و آثار مید و


 

 

تاننبوم[۱] یکی از اولین جامعه شناسانی است که تاثیر منفی به کارگیری برچسب های بدنام سازی را شناسایی کرد. او مفهوم دراماتیزه کردن بدی[۲]» را بوجود آورد. او معتقد است که به طور رسمی برچسب زدن به کسی به عنوان متخلف می تواند در فرد تبدیل به همان چیزی که او به عنوان ذات (شخصیت) فرد توصیف می کند، منجر شود. تاننبوم به پیامدهای گرفتار شدن (در دست قانون) توجه زیادی کرده است او استدلال می کند که اگر یکبار یک جوان گرفتار شود مجبور به شرکت در برخوردهای تشریفاتی[۳]» می شود. که منظور از، برخوردهای تشریفاتی، حوادثی هستند که گرفتاری بدنبال دارد و موجب انگ خوردن می شود و همچنین باعث تغییر هویت در فرد می گردد. بنابراین فرد بوسیله پاسخ هایی که به واکنش های او داده می شود و موجب درونی شدن استیگمای ارتکاب تخلف در فرد می شود، درهم می شکند و فرد تبدیل به فرد بدی می شود چون بد تعریف شده است (تاننبوم،۱۹۸۳: ۱۹).

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

انگ زدن به یک شخص به عنوان کج رفتار، هم برای او و هم برای انگ زننده پیامدهایی دارد. وقتی فردی، انگ کج رفتار بر پیشانی او خورد، صرف نظر از ماهیت کنش او، تمایل می یابد که خود را کج رفتار بداند و موجب ادامه رفتار بد خود می شود. فرانک تاننبوم بر این نظر است که این تحولات در دو مرحله: ۱٫ کنش ابتدائی (کسی که از نظر دیگران تخلفی می کند و کار او بزهکاری تلقی می شود) و ۲٫ کنش نهایی (که کنشگر و دیگران هر دو آن را بزهکاری می دانند) صورت می گیرد، در فرایند کج رفتار شدن می نامد (صدیق سروستانی،۱۳۸۶ ۵۷).

 

 

 

۲-۷-۸-۲٫ ادوین لمرت

 

لمرت[۴] یکی از نظریه پردازان کنش متقابل نمادین است که در شکل گیری نظریه ی برچسب نقش عمده ای دارد. لمرت انحراف را به انحراف نخستین و انحراف ثانویه تقسیم می کند و معتقد است: انحراف در مرحله نخستین، خواه جنبه آزمایشی داشته باشد یا از روی کنجکاوی یا با محاسبه انجام شده باشد اثر چندانی بر خود پنداره شخص به عنوان فردی درست رفتار، نمی گذارد و فرد آن را یک تخلف جزیی می داند که در موقعیت های خاصی قابل توجیه است» (سخاوت، ۱۳۷۴ : ۹۹). اما هنگامی که رفتار انحرافی تداوم بیابد و عامل رفتار را تبدیل به بزهکار یا مجرم حرفه ای کند و برچسب منحرف به فرد زده می شود، انحراف ثانویه پدید می آید. انحراف ثانویه هنگامی پدید می آید که فرد منحرف به لحاظ رفتاری و هویتی وارد مرحله جدیدی شده که رفتار انحرافی برایش نهادینه گردیده و به نوعی می تواند با وجدان درونی خود کنار بیاید (چنایی نسب، ۱۳۹۱: ۷۰) و نظریه برچسب زنی به علل انحراف دومین می پردازد از نظر لمرت، سازوکاری که سبب تغییر انحراف اولیه به انحراف ثانویه می شود، تغییر هویت و پذیرش جایگاه اجتماعی منحرف، در نتیجه واکنش های افراد دیگر به فرد نقض کننده قاعده است. بنابر نظر لمرت می فهمیم که انحراف تابع واکنش های دیگران به ویژگی های یک فرد از یک سو و واکنش های فرد به خودش از سوی دیگر است که این نظر لمرت، نظریه واکنش اجتماعی نام دارد (مسعودنیا،۱۳۸۹ به نقل چنانی نسب،۱۳۹۱: ۷۱).

 

 

 

۲-۷-۸-۳٫ هاوارد بکر

 

بکر[۵] معتقد است: مجرم کسی است که برچسب خورده و جرم، رفتاری است که دیگری به آن برچسب زده است» طبق نظر او؛ رفتار به خودی خود به عنوان کج رفتاری یا جرم محسوب نمی شود، بلکه این رفتار و گروه های فرهنگی هستند که به این رفتارها عنوان کج رفتاری یا جرم، برچسب می زنند (هاگان، ۱۹۸۸: ۴۳).

 

از نظر بکر، مسئله برچسب زنی کمترین اثری که بر افراد خواهد داشت آن است که ارتکاب به اعمال خلاف عرف را به صورت عادت و شیوه ای از زندگی آنان در خواهد آورد. در این هم سویی افراد با توجه به القاب خاصی که به آنها نسبت داده می شود زندگی خود را سازمان دهی می کنند و چه بسا دیگر بازگشت به وضعیت گذشته و عضو مفیدی در اجتماع بودن برای آن ها مقدور نیست (ریتزر،۱۳۷۴: ۱۷۱).

 

در کل در نظریه برچسب زنی لمرت و بکر، چیزی فی نفسه به نام انحراف وجود ندارد، بلکه این افکار اجتماعی است که گروهی را منحرف می نامد و با صفات پست و حقیر معرفی می کند (اسمیت، ۱۳۸۳: ۱۱۱).

 

 

 

[۱]. F. Tannenbaum

 

[۲]. Dramatization of evil

 

[۳]. Ritualistic Confrotations

 

[۴]. E. Lemert

 

[۵]. H. Becker


تئوری زیست جامعه شناختی[۱] – نقش و جایگاه ن و خانواده

 

برخی از جامعه شناسان روی ااماتی که در زمینه روابط خانوادگی است تمرکز می کنند. آنها فرض می کنند که بعضی از اشکال خانواده، نتیجه محصولات طبیعی فرایند تکامل هستند. این دیدگاه که به عنوان زیست جامعه شناختی شناخته شده است، به دنبال درک رفتار انسانی است. این دیدگاه فرض می کند که بیولوژی همیشه با فرهنگ، در خلق اشکال مشخص، کنش متقابل می کنند. برخی اشکال رفتار انسانی با انواع دیگر مشترک هستند، بعضی منحصر به انسانند و بعضی از فرهنگی تا فرهنگ دیگر متفاوتند یا حتی از شخصی به شخص دیگر، در یک فرهنگ متفاوتند. اما همه باور دارند که با بعضی از درجات از نیروهای بیولوژی متأثر می شوند (ایمان و اسکافی،۱۳۸۰: ۷۹)

 

این نظریه بیان می کند که اگر فرض اصلی را بر این بگیریم که هر طبقه و قشری برای خود صاحب خورده فرهنگی است، ملاحظه می کنیم که آنان، یعنی اعضای یک خورده فرهنگ بهتر یکدیگر را درک می کنند و تمایل بیشتری برای جذب یکدیگر دارند. هر فرهنگ برای اعضای وابسته خود زمینه های مشترکی را فراهم می آورد که به راحتی خواستگاه و پایگاه توافق های آنها نسبت به یکدیگر می شوند و آنان را بر آن می دارند که یکسان و یگانه رفتار کنند و همین رفتار یگانه موجب نزدیکی بیشتر آنها نسبت به یکدیگر شده و یک تاثیر مضاعف را بر رابطه آنها القا می کند (فرهنگی،۱۳۷۳: ۲۴).

 

 

بر طبق این نظریه، باید به این نکته توجه داشته باشیم که، تاثیر همسانی فرهنگی برای حضور ن در جامعه و فعالیت های خارج از خانه منوط به درجه پایبندی آنان به عقاید و ارزش های فرهنگی یا خورده فرهنگ است. برای مثال، میزان اثر گذاری همسانی دینی در انجام و پایبندی به نقش های خارج از خانه و میزان حضور ن در جامعه و انجام وظایفش در خانه، بسته به درجه پایبندی زن به دین و فرهنگ و ارزش های آن متفاوت است.

 

 

 

۲-۷-۱۰٫ مدیریت تن

 

۲-۷-۱۰-۱٫ آنتونی گیدنز

 

از نظر گیدنز، خودآرایی و تزیین خویشتن با پویایی خویشتن مرتبط است. در این معنا، پوشاک علاوه بر آن که وسیله ی مهمی برای پنهان سازی یا آشکارسازی وجوه مختلف زندگی شخصی است، نوعی وسیله خودنمایی نیز محسوب می شود؛ چرا که لباس آداب و اصول رایج را به هویت شخصی پیوند می زند (گیدنز،۱۳۸۵: ۹۵). به اعتقاد گیدنز، حالات چهره و دیگر حرکات بدن فراهم آورنده ی قراین و نشانه هایی است که ارتباطات روزمره ی ما مشروط به آنهاست . به عبارت دیگر، برای آنکه بتوانیم به طور مساوی با دیگران در تولید و بازتولید روابط اجتماعی شریک شویم، باید قادر باشیم نظارتی مداوم و موفقیت آمیز بر چهره و بدن خویش اعمال کنیم (گیدنز،۱۳۸۵: ۸۷-۸۶). بنابراین، امروزه بدن افراد، نمایانگر هویت متمایز بین آنان شده است که اشخاص از خود به نمایش میگذارند؛ یعنی افراد با نوع مدیریتی که بر بدن خود اعمال میکنند، هویت شخصی متمایزی را نیز در معرض دید دیگران قرار می دهند . در واقع، بدن افراد در مدرنیته ی متأخر مولّد هویت متمایز بین آنان شده است؛ تا جایی که فوکو معتقد است، انسان مدرن کسی است که میکوشد هویت خود را بازآفریند (،۱۳۸۶: ۶۸). از نگاه گیدنز، مقوله ی بدن یکی از مؤلفه های سبک زندگی افراد است که در اصطلاح وی به پروژه ی بازتابی تبدیل شده است. همان طور که بیان شد، بدن به عنوان مستقیم ترین و در دسترس ترین قرارگاهی است که میتواند حامل و نمایشگر سبک های زندگی و اشکال هویتی باشد (گیدنز،۱۳۸۷: ۱۴۹).

 

 

۲-۷-۱۰-۲٫ مدگرایی

 

مد برخلاف تحول ساختار اجتماعی بیشتر یک تحول در حال نوسان است، که تنها در حاشیه تجلیات و پدیده ­ها تحقق می­یابد، سطوح مورد تهاجم مورد نیاز مد بویژه آن کالاهایی هستند که:

 

۱-­ درحاشیه تغییرپذیرند ۲- نشان­دهنده­ی قابلیت دید و رویت اجتماعی هستند ۳- بیانگر کالای غیرضروری از نظر اجتماعی هستند و ۴- به نوعی از لحاظ معیارهای زیبایی­شناختی قابل ساخت­دادن و شکل­دادن است. درباره منشاء و انگیزه­های بنیادی رفتار توأم با مد مطالب زیادی نوشته شده است( از جمله زیمل(۱۹۰۵) و رنه یگ(۱۹۷۱ و ۱۹۸۸). خط اساس و محور گفتمان­ها بیشتر از همه از سوی زیمل مطرح و مورد بحث واقع شده­است.(ویس­ده، ۱۳۸۱: ۷۶۶-۷۶۷).

 

از نظر زیمل[۲] مد عبارت است از تمرکز آگاهی اجتماعی بر نقطه­ای که موجبات مرگ خود مد را نیز فراهم می کند. بی هیچ دلیل عینی، ناگهان پدیده­ای جدید در این نقطه ظهور می­ کند، آن هم برای اینکه دیگر بار از بین برود. مد شکل زیباشناختی از دانه تخریب است، گسستی سراپا موقتی از گذشته است. در مد، عنصر متغییر حیات جایگزین اعتقادات اصلی ماندگار و بی چون و چرایی می­شود که بیش از پیش خود را در مدرنیته از دست می­ دهند(فریزبی، ۱۳۸۶: ۲۰ ). در نظر زیمل، آزاد شدن فرد از تمامی قید و بندهایی که جامعه سنتی در قالب همبستگی­های گروهی بر آزادی فرد که دائماً به عرصه خود مختاری­های وی تعرض می­ کند و فشار ساختارهای آن محسوس است. این فشار ساختاری در حالی اعمال می شود که شهر، مبانی تعلقات گروهی را نیز از بین برده است. درگیر شدن در نظام تقسیم کار پیچیده، دستمایه های هویت و تمایز از دیگران را نیز زایل کرده است. در چنین وضعیتی، شیوه خاص مصرف کردن و سبک زندگی، راهی برای بیان خود در رابطه با دیگران و انبوه جمعیت حاضر در کلان شهر است(کوکرهام و ابل۱۹۹۷، به نقل از فاضلی،۱۳۸۲: ۲۵-۲۴).

 

روش بوردیو، توجه کردن به زندگی روزمره است اما نه به شیوه­ای که اتنومتدولوژیست­ها و پدیدارشناسان انجام می دهند، بلکه توجه کردن به شرایط مادی واجتماعی بر ساخته شدن ادراکات و تجربه های فردی . و در این میان اصل ناآگاهی» راهنمای پژوهش وی است .بر اساس این اصل پدیده اجتماعی را باید نه در آگاهی و هوشیاری افراد بلکه در نظام روابط عینی­ای که در آن قرار گرفته­اند جستجو کرد»، نظریه بوردیو از لحاظ ابداع انواع مفاهیم برجستگی خاصی دارد، بوردیو با تلفیقی که از نظریات انجام داد شبکه­ای از مفاهیم اصلی را به کار می­برد، این مفاهیم شامل میدان[۳]، سرمایه، منش[۴]،  ذوق، عمل[۵]، طبقه و قریحه[۶]  می­باشد( فاضلی، ۱۳۸۲: ۳۶)، بوردیو معتقد است تمایز دوران مدرنیته منجر به شکل­ گیری میدان­های گوناگونی شده و عمل کنش­گر در هر میدان، بنا به جایگاه فرد در میدان، سرمایه، تجربیات شخصی در جریان جامعه­پذیری، دورۀ زمانی و قدرت میدان در آن دوره شکل می­گیرد، اگر چه در اکثر مواقع برای توضیح ذوق کنش­گر ویژگی­های میدان تعیین­کننده هستند اما در صورتی که ویژگی­های میدان تغییر نکرده باشند، باید برای درک دگرگونی فرد به ذوق وی رجوع کرد(دگرگونی نه ناشی از تغییر ساختار مسلط بلکه ناشی از تغییر ذوق فرد است).

 

میدان­های اجتماعی و کنش­گران آن­ها کاملاً معطوف به خود عمل می­ کنند، یعنی براساس تلاش برای بهتر­کردن جایگاه خود در آن میدان( سپهوند، ۱۳۸۳). بوردیو نظریه­ای منسجم درباره شکل­ گیری سبک­های زندگی ارائه کرده­است، مطابق مدلی که وی ارائه می­ کند شرایط عینی زندگی و موقعیت فرد در ساختار­اجتماعی به تولید ذوق خاص منجر می­شود، ذوق مولد دو دسته نظام است: نظامی برای طبقه ­بندی اعمال و نظامی برای ادراکات و شناخت­ها(قریحه­ها)، نتیجه نهایی تعامل دو نظام، سبک­زندگی است، سبک­زندگی همان اعمال و کارهایی است که به شیوه­ای خاص طبقه ­بندی شده و حاصل ادراک خاصی هستند، سبک زندگی حاصل ترجیحات افراد است که به صورت عمل در آمده و قابل مشاهده هستند( فاضلی، ۱۳۸۲: ۴۵).

 

[۱].Social Biological

 

[۲] – Zimmel


تحول در هویت نه

 

کاست[۱] جوهر نهضت فمنیسم را باز تعریف هویت ن می­داند و معتقد است: چیزی که نهضت فمنیست به انکار آن برخاسته هویتی است که مردان برای ن تعریف می­ کنند و در خانواده پدرسالار نیز مقدس می­شود (کاست، ۱۳۸۴: ۲۱۷- ۲۱۸)، از سوی دیگر بسیاری از انتقادات وارد شده بر فمنیسم به همین مسأله یعنی انکار هویت نه و تلاش فمنیست­ها برای ارائه تعریفی جدید از هویت نه باز می­گردد، منظور از هویت نه تصویر و احساسی است که زن از زن بودن خود دارد و انتظاراتی است که به عنوان زن برای خود تعریف می­ کند. تفکیک جنس(تفاوت­های زیستی و بیولوژیکی) از جنسیت(تفاوت­های دو جنس در رفتار و عملکرده و توانایی­ها و …) و غیراصیل و ساختگی معرفی­کردن جنسیت نه مهمترین قدم فمنیست­ها برای انکار هویت جنسی بوده ­است …بنابراین فمنیسم مفهوم زن را از تمام صفات، ویژگی­ها و نقش­هایی که به طور سنتی به او نسبت داده می­شد، تهی ساخت و در عوض ارزش­ها، حقوق و نقش­های مردانه را به عنوان وضعیت مطلوب و آرمانی ن مطرح کرد.

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

 

 

۲-۷-۱۲٫ نقش دوگانه زن[۲]

 

کار میردال و کلاین[۳] (۱۹۵۶) در بررسی­هایی که انجام دادند نشان دادند که روی آوردن ن متأهل به کار در بیرون از خانه  پرسش برانگیز به نظر می­رسید، چون ن در تقسیم کار پذیرفته­شدۀ جنسی به عرصه خانگی منحصر شده بودند، ارتباط طبیعی زن با نقش مادر و همسر، اصلی بی چون و چرا بود و زن شوهردار از نظر مالی وابسته به مرد محسوب می­شد، بنابراین برای توضیح مشارکت روزافزون ن در بازار کار بر مسأله میزان عرضه کار تکیه می­کردند، ن متأهل از این رو می­توانند برای کار از خانه بیرون بیایند که خانواده کوچکتر و کار کم­زحمت­تر شده­باشند، به هر تقدیر این بررسی­ها به تفکیک مشاغل با مبنای ساختاری اشتغال ن توجهی نداشته­است(آبوت، ۱۳۸۰: ۲۰۱). مطالعه­ای که بر روی زندگی عده ­ای از دختران صورت گرفت نشان می‌دهد که میان دو نقش که در این واحد به دختران محول می­شود تعارض آشکاری وجود دارد، نقش نخستین که نه است ن را ناگزیر می­سازد که حساس­تر و آرام­تر از مردان باشند و ستیزه­گری و سلطه­جویی کمتری از خود نشان دهند و به امور خانه­داری علاقه­مند باشند، در نقش دوم از زن صفات و شیوه رفتاری توقع می­شود که شبیه صفات و رفتار مردان است، بسیاری از دختران مورد مطالعه از ایفای دو نقش در یک زمان و تطابق خود با آن در رنج بودند(حسینا، ۱۳۸۰: ۲۶۲).

 

 

 

۲-۷-۱۳٫ دوگانگی شغلی زوجین

 

در این وضعیت زن و شوهر به شغل­هایی اشتغال دارند که مستم درجۀ عالی تخصص و در کنار آن پذیرش مسئولیت در سطوحی مشابه­اند، رابرت و رونا راپوپورت[۴] به تحلیلی ساختاری از فشارهایی مبادرت ورزیده­اند که این نوع خانواده­ها هنگام انطباق با دگرگونی اجتماعی تجربه می­ کنند. هر یک از زوجین چه نقش مصالحه­گرانه­ای را تقبل می­کرد تا تنش­ها و سردرگمی­هایی را که در برابر او بروز می­ کنند به شیوه­ای متفاوت کاهش داده یا حل و فصل نماید؟ ویژگی ارزشمند این فرضیه آن است که دامنه نقش­ها را به شکل کلیتی تفکیک­شده و نه یکپارچه منظور می­دارد و هم حیطه خانگی و هم حرفه­ای را در نظر می­گیرد (سگالن، ۱۳۷۰: ۲۵۶). هر گروه خانگی تصمیم می­گیرد که آیا در شرایط خاصی که دارد، گذر از مسیر متحول زندگی مختص خانواده­های دوگانه-شغلی، با توجه به تنش­های ناشی از آن، واقعا ارزش دارد؟ راپورت­ها پنچ سنخ از این تنش­ها را تشخیص می­ دهند:

 

 

 

 

 

  • بار اضافی: کسب مزایای دو شغل به بهای بروز نقش­های مازاد تمام می­شود و در نتیجه، زوجین از ایفای آن قبیل نقش­های خود که دارای ضرورت حداقل هستند وا می­مانند.
  • تحریم­های اجتماعی: هنجارهای متعارض، که برخی حاوی پذیرش پدیدۀ اشتغال ن هستند و پاره­ای از آن انتقاد می­ کنند، به بروز تنش­هایی منجر می­شوند.
  • هویت شخصی و اعتماد به نفس: اگر شوهر و زن هر دو دارای نقش­هایی یکسان باشند، دشوار بتوانند هویت­های ویژۀ خود را حفظ کنند.
  • معضل شبکۀ اجتماعی: هنگامی که بین زن و مرد رقابتی وجود داشته باشد، ارتباط با شبکۀ همسر به جای شبکۀ خود چه سود و زیانی را در پی می­آورد؟
  • معضل تکثر چرخه- نقش: زوجین، هر دو، در سه نظام نقشی درگیر هستند؛ نظام حرفه­ای فرد، نظام حرفه­ای مربوط به همسرش و نظام خانوادگی که هر دو نفر در آن مشارکت دارند، هر یک از زوجین تقاضایی متفاوت دارد که از موقعیت نقش او در نظام ناشی می­شود و مضافا تقاضاهای ناشی از هر نقش(بنابراینکه زندگی خانوادگی در چه مرحله­ای باشد) متفاوت خواهند بود. مثلا در زمانی معین یکی از زوجین ممکن است بذل توجه بیشتر نسبت به نقش حرفه­ای خود را مرجح داند، در حالی که طرف دیگر تعهدات حرفه­ای خود را به تعویق می­اندازد تا بتواند اوقات بیشتری را صرف خانواده کند، سود در حوزۀ خانوادگی می ­تواند به معنی زیان در حوزۀ شغلی باشد و بالعکس. ترکیب­های مختلف از نقش­ها را می­توان در قالب چرخه مضاعف زندگی خانوادگی و حرفه­ای تصور کرد. این فرضیه تنها به زوج­هایی مربوط می­شود که هر دو شاغل بوده و از پایگاه و درآمد مشابه برخوردارند، وضعیتی که نسبتا نادر است، در واقع این فرضیه در نفی نظرات پارسونز است؛ زیرا چنین زوج­­هایی از درجه­ای عالی از رضامندی برخوردار می­شوند. با این همه، تعیین صحت این نتیجه­گیری آسان نیست، آنهم در حالیکه نرخ طلاق در میان ن حرفه­ای و متخصص رو به افزایش دارد (سگالن، ۱۳۷۰: ۲۵۶).

 

 

[۱] .Castells

 

[۲] Women s Two Roles


رویکردهای جامعه شناختی درمورد نگرش – نقش و جایگاه ن و خانواده

 

۲-۸-۱٫ الگوی ساختی کارکردی پارسونز

 

بر طبق الگوی پارسونز وقتی که سه جریان جامعه پذیری[۱]، نهادی شدن[۲] و کنترل اجتماعی[۳] در یک رابطه تعادلی و هماهنگ با همدیگر عمل کنند، شخصیت افراد و به دنبال آن نگرش ها و کنش هایشان بر مبنای ارزش های اجتماعی شکل می گیرد (رابرتسون،۱۳۸۵: ۱۶۵). در دیدگاه پارسونز، اخلاقیات، ارزش ها و نگرش ها از اهمیت بالایی برخوردارند و البته نگرش ها و رفتار انسان ها تنها از طریق محاسبات عقلانی نیست بلکه در شکل گیری این نگرش ها و رفتارها، ارزش های غیر منطقی نیز نقش دارند (چلبی،۱۳۷۷: ۴۴).

 

 

پارسونز قضیه بنیادی و پویایی جامعه شناسی را حاصل تلفیق الگوهای ارزشی با تمایلات مبتنی بر نیاز می داند. او بیان می کند که در فراگرد اجتماعی شدن موفق، هنجارها و ارزش ها ملکه ذهن می شوند؛ یعنی به حالت بخشی از وجود کنشگران در می آید و در نتیجه کنشگران ضمن دنبال کردن منافع شان، به مصالح کل نظام نیز خدمت می کنند. پارسونز تمایلات نیازی را مهمترین واحد انگیزش کنش به شمار می آورد. او معتقد است که تمایلات نیازی، کنشگران را مجبور می کند تا چیزهایی را که در محیط عرضه می شوند بپذیرند و یا رد کنند. وقتی در مواقعی که چیزهای موجود تمایلات نیازی را نکنند، بدنبال چیزهای تازه بروند (ریتزر،۱۳۷۹: ۱۴۰-۱۳۶).

 

پارسونز در نظریه کنش خودش از متغیرهای الگویی[۴] صحبت می کند. پارسونز در آن نشان می دهد که ارزش همراه با کنش، از خارج در فرد تحمیل نمی شود بلکه در مناسبات متقابلشان با جامعه ایجاد می گردد و در واقع این ارزش ها هستند که در عمل، شرایط ساختی کنش اجتماعی را تشکیل می دهند او با توجه به تنوع این ارزش ها بحث متغیرهای الگویی را مطرح می کند که منظور از متغیر، انتخاب یک شق از دو شقی است که عامل قبل از آنکه معنای موقعیت بر او معلوم باشد و بخواهد به عمل دست بزند باید یکی از آن دو را انتخاب کند که هر یک از این متغیرهای الگویی از دو حالت خارج نیست: یکی اینکه، آیا عامل به موضوع علاقه مند است و اینکه علاقه مندی اش را اعلام می کند و یا از ابراز آن خودداری می کند و دوم اینکه، عامل موضوع را بخاطر هدف ویژه و خاصی مد نظر دارد و یا بدون نفع خاصی از جهات کلی دنبال می کند.

 

پارسونز این شقوق را طبقه بندی می کند: ۱٫عاطفی بودن در برابر خنثی بودن از لحاظ عاطفی، شقی که فرد نسبت به موضوع علاقه مند یا بی اعتناست ۲٫جهت گیری جمعی در برابر جهت گیری به سوی خود ۳٫عام گرایی در برابر خاص گرایی ۴٫کیفیت ذاتی در برابر جنبه عملی ۵٫ویژه بودن در برابر پراکنده بودن. پارسونز متغیرهای الگویی را به طور مستقیم به نظریه نظام اجتماعی خود پیوند می دهد و معتقد است که این قالب های تحلیلی برای هر نوع ترکیبی آمادگی دارد و هر کنشی را به وسیله آن تشریح کرد (توسلی،۱۳۸۴: ۲۴۴-۲۴۲).

 

 

 

 

۲-۸-۲٫ بی سازمانی اجتماعی[۵]

 

فرض اصلی این دیدگاه این است که در گذشته مشکلات اجتماعی، به این صورت که امروز وجود دارد، نبوده و جامعه در یک حالت تعادل به سر می برده و اعمال و کنش ها بر مبنای ارزش ها، هنجارها و وفاق همگانی صورت گرفته است. امروزه با تغییرات اجتماعی که صورت گرفته این وفاق همگانی شکسته شده و بالاجبار نگرش ها، کنش ها و شرایط جدیدی را ایجاد نموده است، به طوری که نگرش ها و کنش های گذشته دیگر کارایی خود را از دست داده است و دانش جدید موجب منسوخ شدن روش های قدیمی و ارزش های جدید جایگزین ارزش های گذشته شده است. البته باید در نظر داشته باشیم که مکانیسم اجتماعی به گونه ای است که در زمان بی سازمانی می تواند به سازمان یابی مجدد و بازگشت تعادل منتهی شود اما مشکل اصلی، گذر از این وضعیت بی سازمانی اجتماعی است که شامل شکست در ساختار سازمان است یعنی بسیاری از عناصر، ممکن است از زنجیره خارج شوند و تاثیر هنجارهای اجتماعی بر گروه ها و افراد ضعیف می شود و در نتیجه کم شدن فعالیت های جمعی در جامعه، تضاد نقش و هنجار، تحرک، فقدان همبستگی گروهی به اشکال مختلف انحراف ظاهر می شود (واگو،۱۳۷۳: ۳۱۷).

 

 

 

۲-۸-۳٫ مکتب تفهمی[۶]

 

بنیان گذار این مکتب ویلهلم دیلتای[۷] است. او معتقد بود: رفتار انسان ها در جوامع، رفتاری معنادار است که این رفتار با نیت و قصد عاملان در ارتباط است و بدون فهم این نیات و مقاصد، نمی توان به کنه رفتار انسانی و واقعیت های پدیده های اجتماعی پی برد. او مدعی است موضوعاتی که باید به وسیله علوم به روح تحلیل شوند، افعال و نهادهایی هستند که به وسیله نیات هدایت می شوند و بنابراین به ارزش ها بستگی دارند و هر آنچه در واقعیت هست از احساس ارزش و تصور کمالی آن جدا ناپذیر است (فروم،۱۳۶۲: ۷۶).

 

ماکس وبر[۸] نیز با طرح مفهوم درون فهمی به فهم عمل اجتماعی معین به صورت ذهنی و از طریق تفسیر شهودی و یا سعی در درک حالات ذهنی فرد عمل کننده تاکید می کند. به نظر وبر بسیاری از اعمال اجتماعی، با معیارهای عینی قابل اندازه گیری نیستند و فهم عمل و انگیزه های بروز آن منوط به درک دنیای ذهنی خاص عامل یا عاملین آن است. البته او معتقد است که این شیوه، به تنهایی کفایت نمی کند بلکه با تفهم فرضیات به دست می آیند (ساروخانی،۱۳۷۰: ۸۵۰ به نقل از حیدری ۱۳۸۸).

 

حضور ن در بیرون از خانه، باید خود و مجموع نیازهایشان را به خوبی بشناسند و همچنین این پدیده را با تمام شرایط، ویژگی ها و پیامدهایش بشناسند و میزان اثرگذاری آن را بر زندگی خانوادگی شان دریابند.

 

[۱]. Socialization

 

[۲]. Institutionization

 

[۳]. Social Control

 

[۴]. Pattern Variables

 

[۵]. Disorganization


 

 

پس از مطالعه و بررسی نظریات مختلف که در زمینه نقش ن و خانواده از صاحب نظران بزرگ مطرح شد و با توجه به مروری که بر نظریات نظریه پردازان در این زمینه صورت گرفت، نظریه مبادله و نظریه ارزشی اینگلهارت و تئوری تعارض اسکانزونی، به عنوان چارچوب نظری این تحقیق بکار گرفته شده است

 

در زمینه تاثیر عوامل و آسیب های نقش ن در جامعه بر عملکرد خانواده می توان به تئوری تعارض اسکانزونی اشاره کرد که بیان می کند اگر یکی از همسران در برآوردن انتظارات طرف مقابل و انجام وظایف خود قصور و کوتاهی کند، نظیر کوتاهی در فراهم کردن نیازهای مادی زندگی از طرف شوهر یا نیازهای جنسی از طرف زن، آغاز ایجاد احساسات نابرابری در ازدواج بوده و موجب تعارض بنیادی می­گردد. بنابراین هرگونه تغییری در درون خانواده (افزایش منابع دردسترس ن، افزایش تحصیلات و یافتن شغل از سوی ن، حضور ن در جامعه) اگر نقشهای کلیدی همسران را زیر سؤال ببرد، پیامدی جز اختلاف و کشمکش نداشته و احساس نابرابری و ناخشنودی در رابطه را دو چندان می کند.

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

نگرش یک حالت روانی و عصبی آمادگی است که از طریق تجربه سازمان یافته و تاثیری هدایتی یا پویا بر پاسخ های فرد، در برابر کلیه اشیا یا موقعیت هایی که به آن مربوط می شود، دارد (کریمی،۱۳۷۵: ۵۰). نگرش یک حالت جسمانی که هم حالت عاطفی را بیان می دارد و هم آن حالت را به حرکتی مبدل می سازد (روش بلاو،۱۳۷۰: ۱۱۹). نگاه ما به حضور زن در جامعه، در این تحقیق در حکم برطرف کننده  نیازهای خودیابی و کمال و نیاز به حرمت است. طبق نظر نیاز مازلو، نیازها محرک نگرش ها هستند. بدین معنا که افراد برای برطرف کردن نیازهایشان تلاش می کنند و نسبت به پدیده هایی که بتواند نیازهایشان را بوسیله آن برآورده سازند، نگرش مثبت دارند. بنابراین اگر حضور زن در جامعه موجب شود که بتواند نیازهای فردی، اجتماعی و خانوادگی خود را برآورده سازد و خللی در نقش های دیگر نداشته باشد نسبت به این پدیده نگرش مثبتی خواهند داشت و همین طور هرچه پیامدهای منفی تری بر نیازهای فردی، اجتماعی و خانوادگی داشته باشد نسبت به آن نگرش منفی خواهند داشت.

 

به نظر اینگلهارت فرهنگ، نظامی از ارزش ها، نگرش ها و دانشی که به طرزی گسترده در میان مردم مشترک است و از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. مطالعه ابعاد آن می تواند موجب شناسایی تغییرات فرهنگی، تحولات اجتماعی در طول زمان ها و مکان های مختلف گردد. در نتیجه پی بردن به وضعیت نظام ارزشی، ما را با ساختار فرهنگی جامعه آشنا می سازد (صفرپور، ۱۳۹۲: ۳۶).

 

نظریه تحول و دگرگونی فرهنگی و ارزشی که رونالد اینگلهارت طرح کرده است، بدنبال فهم چرایی و چگونگی تغییر و تحولات فرهنگی و ارزش ها و نگرش های جوامع است. طبق این نظریه، اینگلهارت بر اساس دو فرضیه کمیابی و جامعه پذیری، تغییر ارزش ها از مادی گرایی به فرامادی گرایی را که فرایندی جهانی است توجیه می کند. بر اساس فرضیه کمیابی، اولویت های ارزشی یک فرد بازتاب محیط اقتصادی اجتماعی اش است، محیط اجتماعی – اقتصادی که در آن، سال ها فرد بیشترین ارزش ذهنی را به آن چیزهایی داده که عرضه آنها نسبتا کم بوده است. بر اساس فرضیه جامعه پذیری، ارزش های اساسی فرد بازتاب شرایط قبل از بلوغ است. بنابراین تغیر ارزش ها از محیط های متفاوت تبعیت می کند که نسل های متعالی سال های شکل گیری زندگی شان را در آن محیط ها سپری کرده اند (کشاورز و جهانگیری،۱۳۸۹: ۷).

 

بر همین اساس، اینگلهارت در کار خود حضور مجموعه ای از تغییرات در سطح نظام را باعث تغییرات در سطح فردی و به همین ترتیب پیامدهایی برای نظام می داند. وی تغییرات در سطح سیستم را توسعه اقتصادی و فناوری، ی نیازهای طبیعی به نسبت وسیع تری از جمعیت، افزایش سطح تحصیلات، تجارب متفاوت گروه های سنی مثل فقدان جنگ و گسترش ارتباطات جمعی، نفوذ رسانه های جمعی و افزایش تحرک جغرافیایی می داند (اینگلهارت،۱۳۷۳: ۵۴). به نظر اینگلهارت یکی از مؤلفه های مهم دگرگونی ارزشی جایگزینی نسلی است. اینگلهارت برای چرخه زندگی تأثیر چندانی قائل نیست و تفاوت های پایدار بین گروه های سنی را بازتاب دگرگونی نسلی می داند و نظریه دگرگونی ارزشی که دلالت بر جابجایی اولویتهای مادی به سمت اولویتهای فرا مادی دارد را به توسعه اقتصادی جوامع ارتباط می دهد تا جایی که برای تأثیر نهادهای فرهنگی در این دگرگونی چندان وزنی قایل نیست. جوانان به مراتب بیشتر از بزرگترها بر خواسته های فرا مادی تأکید می ورزند و تحلیل گروه های سنی مبین این است که این موضوع به مراتب بیشتر بازتاب دگرگونی نسل ها تا انعکاس سالخوردگی است. اینگلهارت دگرگونی حاصل شده در جامعه بر مبنای تحولات اقتصادی و اجتماعی را در قالب دگرگونی فرهنگی در چارچوب سمت گیری های ارزشی که منجر به تفاوت نسلی می شود تعریف می نماید. در نتیجه دگرگونی های فرهنگی مهم به تفاوت در میان نسل ها می انجامد )اینگلهارت،۱۳۷۳: ۱۱۵).

 

در تئوری اینگلهارت مفهوم کانونی مدرنیزاسیون این است که صنعتی شدن مجموعه ای از نتایج اجتماعی و فرهنگی را به همراه دارد که موجب افزایش سطح تحصیلات و تغییر در نگرش به نقش ن و حضور آن ها در خارج از خانه، تغییرات سبک زنئگی مانند سبک زندگی تجملی، مصرف گرایی و تن آرایی می گردد. صنعتی شدن بر اغلب عناصر دیگر جامعه تاثیر می گذارد، این تئوری می گوید صنعتی شدن پیامدهای مختلفی از جمله در حوزه فرهنگی داشته است. تغییر از جامعه ماقبل صنعتی به صنعتی سبب تغییراتی در تجربه افراد و دیدگاه آنها شده است.

 

 

مدرنیزاسیون نیز صرفاً شامل متغیرهای بیرونی نمی شود، بلکه شامل انتقال نگرش ها، عقاید و رفتار که انتقال اجزای فرهنگی است، می شود. در نتیجه باعث ارزشهای پست مدرن در جوامع پیشرفته صنعتی می شود، مثل علایق زیبا شناختی و خردمندی، جامعه بیشتر آموزش دیده و غیر شخصی(خالقی فر،۱۳۸۱: ۱۰۳). در این باره اینگلهارت می گوید: تحول فرهنگی خیلی وسیعی در فرهنگ معاصر غرب رخ داده است. همچنین وی ابراز می دارد که خیزش سطوح توسعه اقتصادی، سطوح بالاترآموزش، اشاعه رسانه های جمعی منجر به تغییر در مهم ترین ارزشها می شود (ماریسا فرار ی، ۲۰۰۰).

 

مدرنیزاسیون در سطوح فردی و اجتماعی با تأثیرگذاری بر نقش های جنسیتی صورت می گیرد. درمیان مهم ترین فاکتورهای مدرنیزاسیون می توان به گسترش فرصتهای تحصیلی، تغییرات در نیروی کار و فعالیتهای شغلی، اشتغال ن و شهرنشینی اشاره کرد (آستین فشان، ۱۳۸۰ : ۱۵ ). در جریان مدرنیزاسیون، خانواده محوری به فردمحوری تبدیل می شود. فرایند مدرنیزاسیون با ترجیح خانواده هسته ای، فردمحوری در مقابل خانواده محوری، بهبود موقعیت ن، گسترش تحصیلات عمومی، شهرنشینی و ازدواج های با انتخاب آزاد، تشکیل خانواده در سنین بالاتر را تشویق می کند (محمودیان، ۱۳۸۳ : ۳۴) همچنین فرایند مدرنیزاسیون با تغییر نگرشها و ایده های افراد جامعه همراه است؛ به طوری که در دنیای مدرن امروزی حضور ن در جامعه و اشتغال ن را بیشتر شاهد هستیم و افراد به نگرش هایی به خصوص در زمینه نقش های مختلف دست یافته اند که این تاثیر زیادی بر روابط، تعاملات خانوادگی دارد. بنابراین، با تغییر در نگرشهای حاصل از مدرنیزاسیون، حضور ن در جامعه افزایش یافته و ممکن است باعث تغییراتی در سبک زندگی، تعت نقش های مختلف و تغییر و تحول خانواده گردد.

 

اینگلهارت در تئوری تغییر ارزش بین نسل ها به افزایش سطح تحصیلات که خود از مولفه های مدرنیزاسیون است، تاکید می نمایند. افزایش تحصیلات رسمی افراد و تجارب شغلی آن ها به افراد کمک می کند که استعدادهایش را جهت داشتن نگرش و تصمیم گیری مستقل افزایش دهند.

 

همچنین برای نوع نقش میتوان از نظریه نقش استفاده کرد. طبق این نظریه، انتظارات سایرین و آ‌ن‌چه رفتار مناسب در یک موقعیت به خصوص (مثلاً در جایگاه همسر، همکار، زیردست، پدر یا مادر) دانسته می‌شود، نقش‌های کاری و خانوادگی فرد را شکل می‌دهد. هر یک از حوزه‌های کار و خانواده نقش‌های چندگانه‌ای برای فرد تعریف می‌کنند که هر کدام تقاضاهای متعددی به همراه دارند. این وضعیت در نهایت منجر به بروز تضاد می‌شود. نظریه تضاد که ریشه در نظریه نقش دارد با قبول فرض کمیابی منابع (ثابت بودن میزان انرژی و زمان در دسترس) ادعا می‌کند که پرداختن به نقش‌های یکی از این دو حوزه موجب کاهش توجه به نقش‌های حوزه دیگر می‌شود. بدین ترتیب تضاد بین کار و خانواده به صورت تضاد بین نقش‌های موجود در حوزه‌های کار و خانواده تعریف می‌شود (میشل و همکاران،۲۰۰۹: ۲۰۰). از دﺪ ﺎﻓﻤﻦ یکی از فرض‌های اﺳﺎﺳ که در ﺗﺤﻠﻞ ﻧﻘﺶ وﺟﻮد دارد این است ﻪ ﻫﺮ ﻓﺮدی در ﺑﺶ از ﺳﺴﺘﻢ ﺎ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﻗﺮار دارد و ﺑﻨﺎﺑﺮاﻦ ﺑﺶ از ﻧﻘﺶ را اﺟﺮا ﻣ‌ﻨﺪ (لمرت و برنمن،۱۹۹۷: ۳۶). ﺗﻌﺪد نقش‌ها از ﻣﺴﺎئلی را ﻪ ﻣﻤﻦ اﺳﺖ در داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﺗﻀﺎد ﻧﻘﺶ اﺳﺖ. ﺑﺮ اﻦ اﺳﺎس اﻓﺮاد ﻧﻘشﻫﺎی زﺎدی را ایفا ﻣﻨﻨﺪ ﻪ ﺎﻫ ﻣﺎن اﻦ ﻧﻘﺶﻫﺎ ﻣﺸﻼﺗ اﺠﺎد ﺷﺪه ﻪ ﺳﺒﺐ ﺳﺘﺰه و ﺗﻀﺎد ﻣﺎن آنﻫﺎ ﻣﺷﻮد؛ ﺰی ﻪ از دﺪ وی ﻣﺪﺮﺖ ﺗﺄﺛﺮﺬاری در ﺟﻬﺖ ﺎﻫﺶ ﺎ رﻓﻊ آن ﺿﺮوری اﺳﺖ (گافمن،۱۹۵۹).

 

در رابطه با نقش های مختلف ن در بیرون از خانه و نقش های خانوادگی ن و پیامدهایی که بر خانواده می گذارد باید گفت که عوامل اجتماعی زیادی بر این پدیده تأثیر گذارند و باعث تشدید یا کاهش آن می‌شوند، یکی از عواملی که انتظار می‌رود بر تعارض نقش اثرگذار باشد مدت زمانی است که فرد در امور کاری یا خانوادگی خود سپری می‌کند. گرین هاوس و بیوتل در مدل خود که شامل سه نوع تعارض مبتنی بر زمان، فشار و رفتار می‌باشد؛ در مورد تعارض مبتنی بر زمان دو شکل عمده را در نظر می‌گیرد: ۱- فشارهای زمانی پیوسته با یک نقش ممکن است پیروی از انتظارات ناشی از نقش دیگر را به لحاظ فیزیکی ناممکن کند. ۲- ممکن است وقتی شخص می‌خواهد به طور فیزیکی تقاضاهای یک نقش را برآورده کند، درگیر اشتغال ذهنی با نقش دیگر شود (گرین هاوس و بیوتل، ۱۹۸۵: ۸۲). این نشان می‌دهد که هر چه تعداد ساعات حضور فرد در محل کار یا نقش های دیگر و یا تعداد ساعت پرداختن به امور خانه و خانواده بیش‌تر باشد، فرد تعارض نقش شغلی- خانوادگی بیش‌تری را تجربه می‌کند. در این زمینه گاتک نیز در قضیه اصلی دیدگاه عقلانی خود به این امر اشاره می‌کند که بین ساعات صرف شده در کار و خانواده و میزان تعارض تجربه شده رابطه مستقیمی برقرار است؛ هرچه اشخاص ساعات زیادتری را در نقش شغلی و خانوادگی بگذرانند، احتمال این‌که تعارض بین نقشی را تجربه کنند زیادتر خواهد شد (گاتک، سیرل و کلیپا،۱۹۹۱: ۵۶۱).

 

در رابطه با تاثیر آسیب های ناشی از حضور و نقش های ن در بیرون از خانه مثل مزاحمت های اجتماعی، فشارهای روحی و روانی و در نتیجه احساس بدنامی و پیامدهایی که این آسیب ها بر عملکرد خانواده، می توان از نظریه برچسب زنی استفاده کرد. در نظریه برچسب زنی، انحراف یک پدیده اجتماعی است و در این نظریه مطرح است که منحرفان ذاتا منحرف نیستند، بلکه جامعه است که هویت انحرافی را در افراد بوجود می آورد. یعنی هنگامی که عمل فرد مورد قبول و پذیرش تعداد خاصی از مردم نباشد، موجب انگشت نما شدن آن فرد و شناخته شدن او به عنوان فرد خاطی می شود. از نظر تاننبوم، وقتی به فرد انگ یک گناهکار زده شود، قبول چنین هویت جدیدی برایش مشکل خواهد بود. وقتی دید دیگران نسبت به حضور زن در اجتماع، دید منفی باشد و یا بخاطر مزاحمت هایی که ممکن است برایش از سوی دیگران روی دهد و یا بخاطر تعاملاتش با مردان به او به عنوان یک فرد منحرف نگاه شود، موجب می شود خودش را از دیگران به عنوان نیروی پایین تر ببیند یا به انزوا کشیده شود و یا موجب می شود عمل خودش را به شکلی که جامعه برایش تعریف کرده است انجام دهد و نیازش را از راه های نامشروع برآورده کند و به خاطر ترس از بدنامی یا طرد شدن از سمت خانواده، دوستان و جامعه، اعمالش را مخفی نگه دارد و ترس از آشکار شدن آن داشته باشد.

 

بنابراین بین آسیب های ناشی از حضور ن در جامعه و پیامدهایی که بر عملکرد خانواده خواهد داشت، رابطه وجود دارد. به این صورت که انتظار می رود هر چه میزان آسیب ها بیشتر باشد، عملکرد خانواده تضعیف می شود که این عامل تاثیر گذاری بر میزان فعالیت و حضور ن در بیرون از خانه باشد.

 

طبیعتا داشتن گرایش خاص به نقش ن در جامعه، به زمینه ها و پیش شرط های اجتماعی ویژه ای بر می گردد که دانستن آنها نیز در درک بیش تر جایگاه این پدیده موثر خواهد بود. به همین علت در این تحقیق، به زمینه های عمدتا جمعیت شناختی و انواع نقش ن و آسیب هایی که متوجه آنان است توجه می شود و رابطه این عوامل با عملکردهای خانوادگی سنجیده می شود. بر این اساس این تحقیق در پرتو مدل زیر هدایت می شود.

 

جدول۲-۱: متغیرهای مورد استفاده و نظریات مرتبط با آن

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نظریه ها متغیر ها
اینگلهارت نگرش نسبت به حضور ن در اجتماع
مصرف گرایی
باورهای دینی و سنتی
تن آرایی
بر چسب زنی بدنامی
مزاحمت های اجتماعی
تئوری نقش تعدد (انواع) نقش
زمان ایفای نقش
تعداد ساعت
چندگانگی نقش
تعت نقشی
فشارهای رو حی و روانی
تئوری تعارض اسکانزونی عملکرد خانواده

۲-۱۰٫ فرضیات پژوهش

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • بین زمان ایفای نقش ن در جامعه و عملکرد خانواده رابطه وجود دارد.
  • بین مدت زمان ایفای نقش ن در جامعه و عملکرد خانواده رابطه وجود دارد.
  • بین تعدد نقش های ن در جامعه و عملکرد خانواده رابطه وجود دارد
  • بین مزاحمت های اجتماعی ناشی از نقش ن در جامعه و عملکرد خانواده شان رابطه وجود دارد.
  • بین کاهش باورهای سنتی و مذهبی ناشی از نقش ن در جامعه و عملکرد خانواده شان رابطه وجود دارد.
  • بین میزان مصرف گرایی ناشی از نقش ن در جامعه و عملکرد خانواده شان رابطه وجود دارد.
  • بین چندگانگی نقش ن در جامعه و عملکرد خانواده شان رابطه وجود دارد.
  • بین تعت نقشی ناشی از نقش ن در جامعه و عملکرد خانواده شان رابطه وجود دارد.
  • بین فشارهای روحی-روانی ناشی از نقش ن در جامعه و عملکرد خانواده شان رابطه وجود دارد.
  • بین احساس بدنامی ناشی از نقش ن در جامعه و عملکرد خانواده شان رابطه وجود دارد.
  • بین تن آرایی ناشی از نقش ن در جامعه و عملکرد خانواده شان رابطه وجود دارد.

نقش ن در جامعه و عملکرد خانواده

 

شناخت پدیده های اجتماعی نیازمند اتخاذ روش پژوهش مناسب است تا با به کار گرفتن مجموعه ای از قواعد روشمند و رعایت منظم مراحل، بتوان به یافته های علمی دست یافت و نقطه جدایی روش علمی از دیگر شیوه های معرفت، روش شناسی آن و همچنین فرض هایی است که بر پایه آن ها قرار گرفته است (ناچمیاس،۱۳۸۱: ۲۳). پژوهش علمی، بررسی نظم یافته، کنترل شده، تجربی و انتقادی در مورد پدیده های طبیعی است که روابط احتمالی بین این پدیده ها به وسیله نظریه و فرضیه هدایت می شوند (کرلینجر،۱۳۷۴: ۳۱).

 

روش در یک پژوهش علمی نقش اساسی دارد و پژوهشگر را در رسیدن به حقیقت و گریز از خطا یاری می دهد و دکارت، روش را راهی می داند که به منظور دستیابی به حقیقت در علوم اجتماعی باید پیمود. فرایند حصول شناخت در یک پژوهش علمی نسبت به واقعیات، از تعامل بین مشاهدات و نظریه ها صورت میگیرد (یغمایی،۱۳۸۰: ۷۹) و همانطور که دواس می گوید: مشاهدات مستم تبیین اند ولی به همان ترتیب تبیین ها هم باید در برابر واقعیت به آزمون درآیند» (دواس،۱۳۷۶: ۲۰).

 

همچنین روش، هرگونه ابزار مناسب برای رسیدن به مقصود می باشد و به مجموعه راه ها و ابزار و فنونی که انسان را به کشف مجهولات و رسیدن به معلومات هدایت می کند، اطلاق می شود (ساروخانی،۱۳۷۵: ۲۴).

 

مقاله - متن کامل - پایان نامه

 

در فصول قبل به بررسی نظریه ها و پیشینه تحقیق پرداخته شد، برای آنکه محقق بتواند فرضیات را در جامعه آزمایش کند نیازمند روشی خاص است. بنابراین در این فصل ابتدا روش تحقیق را بیان می کنیم و در ادامه، جمعیت آماری، روش نمونه گیری و حجم نمونه، شیوه گردآوری داده ها، تکنیک های تجزیه و تحلیل داده ها، تعریف نظری و عملیاتی مفاهیم و اعتبار و پایایی مورد اشاره قرار خواهد گرفت.

 

 

 

 

 

۳-۲٫ روش پژوهش

 

روش های تحقیق متعدد و متفاوتند، در تحقیق حاضر با توجه به اینکه هدف ما سنجش آسیب های نقش ن در جامعه و پیامدهای آن برای خانواده های یزدی می باشد از روش پیمایش برای گردآوری اطلاعات از جامعه مورد نظر استفاده شده است. کرینجر در مورد این روش می نویسد: تحقیق پیمایشی، جمعیت های کوچک و بزرگ را با انتخاب و مطالعه نمونه های منتخب از آن جامعه ها برای کشف میزان نسبی شیوع، توزیع و روابط متقابل متغیرهای روان شناختی و جامعه شناختی مورد بررسی قرار می دهد (کرینجر،۱۳۷۶: ۶۵). روش پیمایش شامل دستیابی به اطلاعات از طریق مصاحبه یا پرسشنامه در بین گروهی از افراد است که با مشارکت افراد در پر کردن پرسشنامه و یا پاسخگویی به سوالات شفاهی و یا ترکیب این دو به دست می آیند. متداول ترین هدف برای پیمایش، توصیف داده ها است (دان،۱۹۹۰: ۱۲۰-۱۱۹). این پژوهش، به لحاظ ماهیت، کاربردی؛ به لحاظ معیار زمان، مقطعی و به لحاظ وسعت، پهناگر است. برای تدوین چارچوب نظری و همچنین تحقیقات پیشین از روش کتابخانه ای (اسنادی) بهره گرفته شده است.

 

 

 

۳-۳٫ جامعه آماری

 

جامعه آماری به معنای مجموعه کاملی از عناصر و خصوصیات آنهاست که از روی نمونه در مورد آنها نتیجه گیری می شود و به چنین مجموعه ای جمعیت آماری هم می گویند (سرابی،۱۳۷۲: ۵). جامعه آماری تحقیق حاضر، کلیه  ن متاهل ساکن در شهر یزد در سال ۹۳ می باشد که تعداد کل آنان بر اساس برآوردهای جمعیتی برابر با ۱۵۵۹۸۱ نفر می باشد و محدوده آماری بررسی حاضر، حوزه شهری می باشد.

 

 

 

۳-۴٫ حجم نمونه و شیوه نمونه گیری

 

برای انتخاب افراد نمونه باید فهرست کامل افراد جامعه در دسترس باشد که این فهرست چارچوب نمونه گیری نامیده می شود (رفیع پور،۱۳۷۵: ۱۱۱). استفاده از روش نمونه گیری صحیح، باعث می شود تا نمونه مورد نظر معرف، یعنی منعکس کننده صفات جامعه آماری باشد (ساروخانی،۱۳۸۸: ۱۵۷). در این پژوهش از شیوه نمونه گیری خوشه ای استفاده شده است. بدین صورت که ابتدا سه منطقه شهرداری یزد به عنوان سه خوشه اصلی در نظر گرفته شد و در مرحله بعد خیابان ها و میادین اصلی هر منطقه از شهرداری در حکم بلوک برای خوشه ها در نظر گرفته شد و در مرحله آخر به روش تصادفی، پاسخگویان مورد مطالعه قرار گرفتند. و همچنین برای نمونه گیری از ن متاهل شاغل نیز از روش نمونه گیری تصادفی استفاده شد.

 

 

جدول۳-۱٫ مناطق شهرداری یزد به تفکیک میادین و خیابان ها

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مناطق شهرداری یزد خیابان ها و میادین اصلی  
 

 

 

منطقه ۱

 

(محدوده امامشهر، فردگاه، سید گلسرخ، خلد برین، چاه ملکی)

-مسیر میدان مجاهدین، باغ ملی (آزادی)، باهنر، همافر، میدان ابوالفضل به طرف جاده فرودگاه (بلوار آزادگان) و…

 

 

-مسیر مجاهدین، چهار راه شهدا، خیابان امام تا میدان خلدبرین (کشتارگاه) به طرف بلوار صابر یزدی، جنت آباد، سید گلسرخ، میدان بعثت، خیابان انقلاب و…

 

-مسیر سه راه شحنه، چهر راه فرهنگیان، بلوار پاکنژاد، بلوار ۲۲ بهمن، بلوار ۱۷ شهریور، بلوار جمهوری، خیابان مطهری، بلوار ولیعصر (۵۲ متری امام شهر)، بلوار کارگر و…

 

 

 

منطقه ۲

 

(محدوده امام حسین، بلوار دانشجو، میدان امیر چخماق، چهار راه سلمان)

-مسیر حسن آباد، بلوار دهه فجر، میدان امیر چخماق به طرف خیابان سلمان، چهارراه سلمان- چمران و…

 

 

-مسیر میدان باهنر به طرف میدان امام حسین، راه آهن، خیابان کاشانی و…

 

-مسیر مجاهدین به طرف خیابان دهم فروردین، میدان مارکار، بلوار منتظر قائم، چهارراه طالقانی، بلوار دانشجو، پارک شادی و…

 

-خیابان مسکن و شهرسازی (نعیم آباد، مهدی آباد و گازر گاه) به طرف ترمینال یزد

منطقه ۳

 

 

(محدوده ی صفائیه، شهرک رزمندگان، آزادشهر)

-مسیر سیلو، کوی استادان، قاسم آباد و…

 

 

-مسیر میدان ابوذر، میدان اطلسی، خیابان تیمسار فلاحی، خیابان پاسداران، صفائیه، شهرک رزمندگان و…

 

-مسیر آزادشهر، خیرآباد، جاده شحنه، خیابان اسکان و…

اطلاعات محدوده مناطق شهری، مأخوذ از معاونت برنامه ریزی و دفتر آمار اطلاعات استانداری یزد در بهمن ماه ۱۳۸۹ می باشد.

 

 

 

در یک پژوهش اگر نمونه خیلی بزرگ باشد، موجب صرف وقت زیاد و تلف شدن امکانات می شود و از سویی، اگر نمونه خیلی کوچک باشد، دقت نتایج کم میشود. بنابراین برآورد حجم نمونه یکی از قسمت های اساسی هر تحقیق پیمایشی است. در برآورد حجم نمونه مراحل زیر طی می شود:

 

 

 

 

  • تعریف دقیق جامعه آماری
  • مشخص کردن گروه ها، که در این پژوهش تمام ن متاهل ساکن شهر یزد را شامل می شود
  • محاسبه فراوانی نسبی هر گروه و محاسبه نمونه مربوطه
  • محاسبه تعداد افراد گروه نمونه (دیانی،۱۳۸۲: ۹۴).

برای برآورد حجم نمونه ابتدا یک مطالعه مقدماتی روی ۳۰ نفر از ن متاهل شهر یزد انجام گردید تا واریانس صفت مورد مطالعه مشخص گردد و سپس با بهره گرفتن از فرمول کوکران با سطح اطمینان ۹۵ درصد و دقت احتمالی (فاصله اطمینان) ۵ درصد،

 

 

 

=  ۳۸۴

 

حجم نمونه ۳۸۴ نفر محاسبه شد که نمونه ن خانه دار را تشکیل می دهد و از آنجایی که در این پژوهش سعی کردیم یک کار تطبیقی بین ن شاغل و غیر شاغل باشد و بدلیل نسبت کم و نداشتن آمار دقیق از ن شاغل نمونه ۱۰۰ نفری از ن شاغل مورد بررسی قرار گرفته شد.

 

 

 

۳-۵٫ ابزارگردآوری داده ها

 

ابزار مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه بوده است که برای متغیر وابسته تحقیق از پرسشنامه عملکرد خانواده مک مستر(FAD) استفاده شد که در سال ۱۹۸۳ بر روی یک نمونه ۵۰۳ نفری اجرا شد و در کل شامل ۶۰ گویه است که دامنه ضریب آلفای خرده مقیاس های آن بین۷۲/۰ تا ۹۲/۰ بدست آمده است؛ برای سنجش باورهای مذهبی پرسشنامه کلارک و استارک استفاده شد که در ۱۹۶۵ در کشورهای مختلف و ادیان مختلف اجرا گردید و دارای ۲۶ گویه در پنج بعد است و پایایی آن با ضریب آلفای ۷۹/۰ بدست آمد؛ و همچنین از پرسشنامه سلامت عمومی گلدبرگ و هلیرت برای متغیر فشار روحی-روانی استفاده شد؛ این پرسشنامه در سال ۱۹۷۲ تنظیم شد که دارای ۶۰ سوال و روایی و پایایی آن ۹۵/۰ گزارش شده است. و همچنین برای سنجش متغیر تعت نقشی از پرسشنامه کارلسون و همکاران (۲۰۰۰)  با تعداد ۱۸ سوال بهره می گیریم که توسط هاتفی راد در سال ۱۳۹۳ با ضریب آلفای کرونباخ ۹۱/۰ دارای پایایی بود نیز مورد استفاده قرار گرفته است و برای سایر متغیرها از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شده است. پرسشنامه پس از احراز اعتبار و پایایی آن در مراحل مقدماتی تحقیق، برای جمع آوری داده های مورد نیاز در مرحله نهایی مورد استفاده قرار گرفت.

 

قسمت اول، شامل متغیرهای زمینه ای است:

 

بخش اول: پرسش هایی مربوط به مشخصات پاسخگویان و پرسش های زمینه ای که شامل (سن، جنسیت، وضعیت تاهل، میزان تحصیلات، درآمد خانواده و شغل) می باشد، آمده است. همچنین در این قسمت از پرسشنامه، زمان ایفای نقش ن و مدت زمان حضور ن در بیرون از خانه سنجیده شده است.

 

بخش دوم: مشتمل بر پرسش هایی در مورد سنجش میزان انجام انواع نقش است که دارای ۱۸ سوال بسته با پاسخ پنج گزینه ای به صورت (خیلی زیاد، زیاد، متوسط، کم و خیلی کم) می باشد.

 

قسمت دوم، شامل متغیرهای مستقل است که در بر گیرنده آسیب هایی که متوجه ن می شود، می باشد

 

بخش اول: مشتمل بر پرسش هایی در مورد سنجش مزاحمت های اجتماعی است که شامل ۷ سوال بسته با پاسخ ۵ گزینه ای درطیف لیکرت (کاملا موافقم، موافقم، بی نظر، مخالفم، کاملا مخالفم) می باشد.

 

بخش دوم: مشتمل بر پرسش هایی در مورد سنجش کاهش باورهای دینی و سنتی است که شامل ۱۳ سوال بسته با پاسخ ۵ گزینه ای درطیف لیکرت (کاملا موافقم، موافقم، بی نظر، مخالفم، کاملا مخالفم) می باشد.

 

بخش سوم: مشتمل بر پرسش هایی در مورد سنجش میزان مصرف گرایی است که شامل ۱۶سوال بسته با پاسخ ۵ گزینه ای درطیف لیکرت (کاملا موافقم، موافقم، بی نظر، مخالفم، کاملا مخالفم) می باشد.

 

بخش چهارم: مشتمل بر پرسش هایی در مورد سنجش متغیر چند گانگی نقش است که شامل  ۱۱سوال بسته با پاسخ ۵ گزینه ای درطیف لیکرت (کاملا موافقم، موافقم، بی نظر، مخالفم، کاملا مخالفم)می باشد.

 

بخش پنجم: مشتمل بر پرسش هایی در مورد سنجش تعت نقشی است که شامل  ۷سوال بسته در هفت بعد با پاسخ ۵ گزینه ای درغالب طیف لیکرت (کاملا موافقم، موافقم، بی نظر، مخالفم، کاملا مخالفم) می باشد

 

بخش ششم: مشتمل بر پرسش هایی در مورد سنجش متغیر فشارهای روحی و روانی است که در پنج بعد و در قالب ۱۰ سوال آمده است به صورت طیف لیکرت پنج قسمتی (کاملا موافقم، موافقم، بی نظر، مخالفم، کاملا مخالفم) آورده شده است.

 

بخش هفتم: مشتمل بر پرسش هایی در مورد سنجش میزان احساس بدنامی است که شامل ۷ گویه می باشد و به صورت طیف لیکرت پنج قسمتی (کاملا موافقم، موافقم، بی


آسیب شناسی نقش ن در جامعه

 

تعریف نظری: در این پژوهش با سنجش مزاحمت های اجتماعی، کاهش باورهای دینی و سنتی، مصرف گرایی، چندگانگی نقش، تعت نقشی، فشارهای روحی و روانی، احساس بدنامی و تن آرایی ازجمله آسیب هایی انتخاب شده اند که ناشی از حضور ن و انواع نقش ها می باشد و ممکن است بر عملکرد خانواده تاثیر بگذارد.

 

 

 

گویه های مربوط به مزاحمت های خیابانی (احساس نا امنی)

 

تعریف نظری: از مفهوم امنیت، تفاسیر و تعابیر گوناگونی صورت گرفته است. تعاریف لغوی امنیت در فرهنگ لغت عبارتند از: در امان بودن، آرامش و آسودگی، حفاظت در مقابل خطر،احساس آزادی از ترس، احساس ایمنی و رهایی از تهدید است (میرعرب،۱۳۷۹: ۱۳۳).

 

آزار خیابانی به عنوان مصداقی از خشونت علیه ن، آسیب های متعددی را بر فرد، خانواده و جامعه به بار می آورد. با افزایش مزاحمت های خیابانی، مشارکت اجتماعی و فرهنگی ن، خصوصاً ن محجبه کاهش می یابد. زیرا طبیعی است که هر گاه خروج از منزل و موقعیت مطمئن، مقارن با آزارهای خیابانی باشد، ترس از عواقب و خطرات آن دامنه فعالیت آنها را کاهش می دهد یا هزینه چنین مشارکتی را افزایش می دهد. گاه مزاحمت های خیابانی باعث جدال و تنش در روابط گرم و صمیمی اعضای خانواده میشود. شوهر، همسرش را و پدر، دخترش را… توبیخ می کند، این تنش ها سبب پیامدهای دیگری از قبیل شک و بدبینی، ممانعت خروج از منزل یا عدم اجازه جهت کار و تحصیل …. می گردد.

 

تعریف عملیاتی: گویه های مزاحمت های اجتماعی در این پژوهش با استفاده گویه های محقق ساخته مورد سنجش قرار گرفته است. به منظور سنجش این متغیر از پاسخگو پرسیده می شود: لطفا نظرات خود را درمورد موارد زیر بیان کنید؟

 

 

 

 

 

 

 

 

  • هنگامی که در شب به تنهایی در این شهر قدم می زنم احساس ناامنی می کنم.
  • از راه رفتن و نشستن در پارک ها اصلا احساس امنیت نمی کنم.
  • برایم پیش آمده که در خیابان مردی خواسته باشد به من شماره دهد.
  • تا بحال برایم اتفاق افتاده که مردی در خیابان به من تنه بزند.
  • برایم اتفاق افتاده که مردی با ماشین تعقیبم کند یا بخواهد که سوار ماشینش شوم.
  • برایم اتفاق افتاده که در خیابان مردی با متلک گویی برایم مزاحمت ایجاد کند.
  • برایم پیش آمده در خیابان مردی اصواتی مثل سوت زدن یا فریاد کشیدن برایم در آورد.

به منظور سنجش این سازه، ۷ سوال و در سه بعد احساس نا امنی، مزاحمت رفتاری و مزاحمت گفتاری، در غالب یک طیف لیکرت ۵ قسمتی (کاملا موافقم، موافقم، بی نظر، مخالفم،کاملا مخالفم) ارزش گذاری شده است که از ۱ تا ۵ امتیاز به آن اختصاص داده شده است، کمترین امتیاز ۷ و بیشترین امتیاز ۳۵ می باشد و مجموع امتیازات پاسخگو، میزان مزاحمت های اجتماعی را مشخص می کند.

 

 

 

گویه های مربوط به کاهش باورهای دینی و سنتی

 

سنت به معنای انتقال میراث فرهنگی، خاص گروهی ویژه در طی نسل هاست و معمولا عنصرهای سنتی، ارزشمند تلقی می شوند (سامپسون، ۱۳۷۶: ۵۲۰-۵۱۹)، دینی بودن، عنوان عامی است که به هر فرد یا پدیده ای که ارزش ها و نشانه های دینی در آن متجلی باشد، اطلاق می شود. تجلی ارزش ها و نشانه های دینی بودن فرد را در نگرش، گرایش و کنش های آشکار و پنهان او می توان جستجو کرد. فرد دیندار خود را مقید به رعایت دستورات و توصیه های دینی می داند (شجاعی زند،۱۳۸۴ :۳۴-۶۶) دینداری یکی از مقوله های اجتماعی است که دستخوش تغییر و تحولات گسترده می شود (دورکیم،۱۳۸۱: ۱۵۶). امروزه با پیشرفت های اقتصادی ـ اجتماعی، گسترش رسانه ها و آموزش بیشتر، و حضور ن در جامعه، ن از فرهنگ سنتی و باورهای دینی فاصله گرفته اند و این امر باعث شده است تا آنها کمتر نقش­های سنتی را بپذیرند و یا در صورت پذیرش آنها ارزیابی منفی نسبت به نقش خود داشته باشند و این باعث نیتی از زندگی می شود (بابایی، ۱۳۸۰: ۱۶۳).

 

تعریف عملیاتی: برای سنجش باورهای دینی و سنتی، از مدل گلارک و استارک برای سنجش باورهای مذهبی استفاده شد که این دو وجوه مشترک همه ادیان را، ابعاد اعتقادی، مناسکی، پیامدی، عاطفی و شناختی می دانند. و برای سنجش گویه های باورهای سنتی از گویه های محقق ساخته استفاده شده است. به منظور سنجش این متغیر از پاسخگو پرسیده می شود : لطفا نظرات خود را درمورد عبارت های زیر بیان کنید؟

 

 

 

گویه های باورهای سنتی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • اساسی ترین کارهای هر زنی خانه داری اوست و خانه دار بودن اوست که زن را می سازد.
  • تحصیلات دانشگاهی برای یک پسر مهمتر است تا برای یک دختر.
  • ترجیح می دهم در مکان هایی که مردان بیشتر حضور دارند، نروم.
  • سعی می کنم با مردان نامحرم، کمتر ارتباط داشته باشم.
  • در تربیت فرزندانم از شیوه های سنتی استفاده می کنم.
  • معتقدم فرزندانم باید به شیوه سنتی ازدواج کنند.
  • زن نباید بدون اجازه شوهرش کاری انجام دهد.
  • زن وظیفه دارد برای خارج شدن از خانه از همسرش اجازه بگیرد.
  • چادر، حجاب برتر است باید با افراد بدحجاب برخورد شود.

 

 

گویه های باورهای مذهبی

 

 

 

 

  • در روز قیامت به اعمال و رفتار ما دقیقا رسیدگی می شود.
  • احساس می کنم زندگی ام بدون اعتقاد به خدا پوچ و بی هدف است.
  • به نظر من باید به غسل های واجب اهمیت دهیم.
  • حجاب ظاهری اهمیتی ندارد، مهم حجاب باطنی است.

به منظور سنجش این سازه،۱۳ سوال در یک طیف لیکرت ۵ قسمتی (کاملا موافقم، موافقم، بی نظر، مخالفم،کاملا مخالفم) ارزش گذاری شده است که از ۱ تا ۵ امتیاز به آن اختصاص داده شده است کمترین امتیاز ۱۳ و بیشترین امتیاز ۶۵ می باشد و مجموع امتیازات پاسخگو، میزان کاهش بورهای سنتی و مذهبی را مشخص می کند.

 

 

 

گویه های مربوط به مصرف گرایی

 

تعریف نظری: مصرف گرایی عبارت است از؛ اصالت دادن به مصرف و هدف قرار دادن رفاه و دارایی های مادی. برخی مصرف گرایی را به معنای برابر دانستن خوشبختی شخصب با خرید دارایی های مادی و مصرف گرفته اند (سیدی نیا،۱۳۸۸: ۱۵۳). از نگاه مایلس[۱] هیچ تعریف آماده و حاضری از مصرف گرایی در دست نیست. او بیان می کند مصرف گرایی وجوه فرهنگی عمل شایع مصرف است در واقع مصرف یک عمل و محدود به سطح رفتار و کنش است و مصرف گرایی روش زندگی است (مایلس، ۱۹۹۸: ۴).

 

تعریف عملیاتی: در این پژوهش مصرف گرایی را به دو بعد: بعد ذهنی یا ارزش مصرف و بعد عینی تقسیم کرده ایم.

 

بعد ذهنی: مطالعه از ارزش مصرف و نظریه انتخاب بازار توسط شس، نیومن و گراس پیشنهاد شده که انتخاب در بازار و خرید را یک پدیده چند بعدی می دانند که شامل چندین ارزش است. مصرف کنندگان ارزش های متفاوتی را به گروه های محصولات می دهند که به توجه خود، انگیزه هایشان را برای مصرف تحت تاثیر قرار می دهد. شس و همکارانش پنج ارزش را معرفی کرده اند که ان ارزش ها عبارتند از: ارزش کارکردی، ارزش اجتماعی، ارزش عاطفی، ارزش شناختی، ارزش مشروط (او. کی. کیم،۲۰۰۵: ۲۰).

 

 

 

گویه های مربوط به ارزش کارکردی

 

مطابق با کار شس و همکارانش (۱۹۹۱) ارزش عملکردی ناشی از مطلوبیت و سودمندی اداراک  از اشیا در موقعیت انتخاب است و به طور کلی مربوط به ویژگی هایی از قبیل: کارایی، قابلیت اطمینان، دوام و قیمت است.

 

 

  • هنگام خرید به قیمت کالا توجهی ندارم، مهم این است که شیک و جدید باشد.
  • استفاده از کالاهای مارک دار برایم لذت بخش است.

گویه های مربوط به ارزش اجتماعی

 

این ارزش ها از طریق ارتباط با گروه های اجتماعی به محصول متصل و ضمیمه آن می شوند. نسبت دادن ارزش های اجتماعی اغلب برای اقلام قابل مشاهده مصرف رخ می دهد. مواردی مانند نوع محصول، انتخاب نام تجاری و تصمیمات خرید متاثر از ارزش های اجتماعی است. مصرف کنندگان بوسیله این ارزش ها کلاس هایی مختلف محصول یا همخوان یا ناهمخوان بودن آن با هنجارهای گروه های مرجعی که به آن تعلق دارند یا آرزوی تعلق داشتن به آن را دارند را درک می کنند.

 

 

 

  • معمولا هرچه مصرف فرد بیشتر باشد، وجهه اجتماعی اش بالاتر می رود.
  • کالاهای گران قیمت و لوکس برای کسی ارزش نمی آورد.
  • خوبی وسایل و لباس های جدید این است که از دیگران متمایز میشوی.

 

 

گویه های مربوط به بعد ارزش عاطفی

 

انتخاب بازار نیز ممکن است براساس ارزش های احساسی مربوط به توانایی ثانوی برای تحریک احساسات مورد نظر استوار باشد. ارزش عاطفی مربوط به واکنش عاطفی افراد به محصول می باشد

 

 

 

  • خرید کردن را دوست دارم، چون احساس خوبی به من می دهد.
  • احساس می کنم بعد از مدتی استفاده از یک وسیله یا کالا برایم تکراری می شود و حوصله ام را سر می برد.

گویه های مربوط به بعد ارزش شناختی

 

 

  • دوست دارم چیزهای جدید، متنوع و متفاوت را تجربه کنم.
  • هر ساله باید بعضی از وسایل و کالاهایی را که از مد می افتد تغییر داد.

بعد عینی: در بعد عینی به میزان مصرف، زمان مصرف، مکان مصرف و نوع مصرف پرداخته شده است.

 

منظور از میزان مصرف، حجم و میزانی است که فرد خرید و مصرف می کند. منظور از زمان مصرف، میزان زمان و تعداد دفعاتی است که فرد برای خرید صرف می کند. منظور از مکان مصرف، شامل پاساژها، بازار، فروشگاه های لوکس، دستفروش ها و … می شود و اشاره به این دارد که فرد از کجا خرید می کند. منظور از نوع مصرف به این می پردازد که خرید از نوع فراغتی است، کارکردی است یا نمایشی است (تیموتی،۱۳۸۸: ۳۶).

 

 

 

گویه های مربوط به بعد میزان مصرف

 

  • از لباس و کیف و کفش متنوع استفاده می کنم.

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

به-روز | حرف هر روز همه چی اینجا فروشگاه برتر متولد پاییز :) Barg Media Webdesigner Depot پایش و مدیریت هوشمند نگهداری گیاهان خانگی زنان ایرانی گروه مشاورین املاک بام دروس بازاریابی، خرید و فروش محصولات لبنی